شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

ارباب من!
تقصیر تو شد اگر گرفتار شدم
قلاده به گردن نزدی هار شدم

این انصارالحسین علیه السلام(6)؟

دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۴ ق.ظ

حبیب بن مظاهر اسدی رحمة الله علیه

پس از مرگ معاویه لعنه الله علیه جمعی از بزرگان کوفه به امام حسین علیه السلام نامه ای به این مضمون نوشتند:
 «بسم الله الرحمن الرحیم، از سلیمان بن صرد و مسیّب بن نجبه و رفاعة بن شدّاد و حبیب‏ بن‏ مظاهر و شیعیان مؤمن و مسلمان کوفه به حسین بن على علیه السّلام سلام علیکم: در پیشگاهت خدا را ستایش مى‏کنیم خدایى که به غیر او الهى نیست، حمد از آن خدایى است که دشمن سلطه‏گر و معاندت را درهم شکست، دشمنى که همواره علیه این امت شرارت مى‏کرده، و به آنها نیرنگ مى‏زده است، فى‏ءشان‏  را غصب مى‏کرد، و بدون رضایتشان بر آنها حکم مى‏رانده است، برگزیدگانشان را مى‏کشت و اشرارشان را باقى مى‏گذارد و مال خدا را بین جباران و أغنیاءشان دست بدست مى‏گردانده است، لعنت بر او همانطور که [قوم‏] ثمود لعن گردید.
ما پیشوایى نداریم، نزد ما بیا تا که شاید خداوند بواسطه شما ما را بر محور حق گرد آورد، نعمان بن بشیر در قصر حکومتى لانه کرده است، [ولى ما] روز جمعه با او نماز نمى‏گذاریم و براى نماز عید همراهش [از شهر] خارج نمى‏شویم، اگر بفهمیم شما نزد ما مى‏آیى او را [از کوفه‏] بیرون مى‏کنیم و به شام برمى‏گردانیم. ان شاء الله و السلام علیک و رحمة الله.»

بیعت سران شیعه‏

 وقتی که مسلم به سوى کوفه حرکت کرد با اتفاق قیس بن مصهر صیداوى و عمارة بن عبید سلولى و عبد الرحمن بن عبد الله بن کدنى أرحبى وارد کوفه شده و به خانه مختار بن أبى عبید وارد شد. شیعیان نزدش رفت و آمد مى‏کرده‏اند، وقتى جمعى از شیعیان نزد او گرد آمدند، نامه حسین علیه السّلام را بر ایشان قرائت نمود و آنها شروع به گریه کردند.عابس بن أبى شبیب شاکرى برخاست، بعد از حمد و ثناى خدا گفت: من از طرف مردم به شما خبر نمى‏دهم، و نمى‏دانم در دلشان چه مى‏گذرد، شما را در مورد آنها فریب نمى‏دهم، و الله آنچه مى‏گویم بنایى است که با خود گذاشته‏ام. بخدا قسم اگر دعوتم کنید اجابت مى‏کنم و در کنارتان با دشمنان مى‏جنگم، و همراهتان شمشیر مى‏زنم تا به لقاء الله برسم، و در این کار جز آنچه خداست را نمى‏طلبم.حبیب‏ بن‏ مظاهر فقعسى أسدى بلند شد و به او گفت: خدا رحمتت کند، با سخنى کوتاه آنچه در دل داشتى را بیان کرده‏اى، قسم به خدایى که الهى جز او نیست، من هم همین بنا را با خود گذاشته‏ام. سعید بن عبد الله حنفى هم همین را گفت.

وقایع روز عاشورا

چون صبح شد حسین علیه السّلام پس از نماز بامداد یاران خویش را براى جنگ بصف کرده ایشان را که سى و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودند ترتیب داد و زهیر بن قین را سمت راست لشکر و حبیب‏ بن‏ مظاهر را در سمت چپ و پرچم جنگ را بدست برادرش عباس سپرد، و خیمه را در پشت سر قرار داده، اطراف آن را که پیش از آن خندق کنده بودند پر از هیزم و چوب نموده آتش زنند از بیم آنکه دشمن از پشت سرشان نیاید.در روز عاشورا نقل شده که حبیب‏ بن‏ مظاهر خطاب به لشگر دشمن گفت:گفت: فرداى قیامت بدترین قوم در نزد خدا آن قومى هستند که در حالى نزد خدا مى‏روند که فرزندان‏ پیامبرشان [صلّى اللّه علیه و آله و سلّم‏] و خاندان و أهل بیتش علیهم السّلام و بندگان عابد این شهر را که در سحرگاهان به شب‏زنده‏دارى مى‏پردازند و بسیار خدا را یاد مى‏کنند، را کشته‏اند.در بین خطبه ی امام علیه السلام در روز عاشورا شمر بن ذى الجوشن گفت: هر کس آنچه را که او مى‏گوید باور کند،معلوم مى‏شود خدا را با دودلى مى‏پرستد. «1» در اینجا حبیب‏ بن‏ مظاهر [به شمر] گفت: به خدا قسم به نظر من تو در هفتاد جاى دینت بر لب پرتگاه قرار دارى [در دین تو هفتاد نوع شک و شبهه وجود دارد]، [آى‏] من گواهى مى‏دهم شما راست مى‏گویى و آنچه را که حسین [علیه السّلام‏] مى‏گوید نمى‏فهمى، خداوند بر قلب تو مهر زده است!وقت نماز ظهر که امام تصمیم برنماز جماعت گرفتند حصین بن تمیم گفت: [نمازتان قبول نمى‏شود!] حبیب‏ بن‏ مظاهر [در پاسخش‏] فرمود: آیا نماز خاندان رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و سلم پذیرفته نمى‏شود و نماز تو قبول مى‏شود، اى الاغ؟!  [مسلم بن عوسجه‏] در آستانه شهادت که هم امام حسین علیه السلام و هم حبیب در کنار او بودند با دستش به حسین [علیه السّلام‏] اشاره کرد و به حبیب گفت: من شما را به او وصیت مى‏کنم تا در کنارش کشته شوى [یعنى تا پاى مرگ حسین را رها نکنى.] [حبیب‏] گفت: به پروردگار کعبه قسم این کار را انجام خواهم داد.وقتى عمر بن سعد نزدیک آمد و تیر انداخت مردم تیراندازى را شروع کردند.
 [بعد] یسار، غلام زیاد بن أبى سفیان و سالم، غلام عبید الله بن زیاد، جلو آمدند، گفتند: چه کسى حاضر است مبارزه کند؟ یکى از شما به جنگ با ما بیاید.[ابتدا] حبیب بن مظاهر و بریر بن حضیر، جهیدند، حسین [علیه السّلام‏] به آنها فرمود:بنشینید.[بعد] عبد الله بن عمیر کلبى برخاست و گفت: أبا عبد الله- خدا رحمتت کند- به من اجازه بده تا به سراغ آن دو بروم.حسین [علیه السّلام‏] او را فردى بلند قد، با دستهایى نیرومند و چهار شانه یافت لذا فرمود: گمان مى‏کنم او بسیارى از اقرانش را خواهد کشت! [و رو به او کرده، گفت‏] اگر مى‏خواهى برو، لذا عبد الله بن عمیر به سوى آن دو رفت. آنها به [عبد الله‏] گفتند: تو کیستى؟ [کلبى‏] نسب خودش را به آن دو نفر گفت.گفتند: ما تو را نمى‏شناسیم، باید زهیر بن قین یا حبیب‏ بن‏ مظاهر یا بریر بن حضیر [به جنگ‏] ما بیایند!

به میدان رفتن حبیب و شهادت او

وقتی حصین بن تمیم [تمیمى‏] به طرف [یاران حسین علیه السّلام‏] حمله کرد، و حبیب بن مظاهر [أسدى‏] براى جنگ با او بیرون رفت، [ابتدا حبیب‏] با شمشیر به صورت اسب [حصین‏] کوفت و اسب یکباره دست‏هایش را بلند کرد و [حصین‏] بزمین افتاد. یارانش آمدند او را بلند کردند و نجات دادند.
حبیب [با زبان شعر] گفت:
من حبیبم و پدرم مظاهر است، اسب سوار جنگ و نبرد شعله‏ورم، شما در عدّه و عدّه فزونترید لیک ما از شما باوفاتر و پایدارتریم. ما بر هانى برتر داشته حقانیت‏مان آشکارتر است، از شما باتقواتریم و عذرى براى کسى باقى نگذاشته‏ایم.
و باز [به شعر] مى‏گفت:
سوگند مى‏خورم اگر ما به تعداد شما یا نصف شما بودیم، گروه گروه پشت کرده مى‏گریختند. اى بدترین قوم در حسب و نسب! جنگ سختى کرد، مردى از بنى تمیم که بدیل بن صریم خوانده مى‏شد، به طرفش حمله کرد و با نیزه به او زد که منجر به زمین افتادنش شد. [حبیب‏] رفت تا برخیزد که حصین بن تمیم [تمیمى‏] با شمشیر بر سرش کوبید و [حبیب بار دیگر] به زمین افتاد آنگاه آن مرد تمیمى نزدش رفت و سرش را جدا نمود.کشته شدن [حبیب‏] حسین [علیه السّلام‏] را در هم شکست؛ فرمود: جان خود و یارانم را به حساب خدا مى‏ گذارم.

منابع

1)ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش.
2)هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2جلد، الهادى - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق.






موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۱۵
عبد الحسین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
&lt;!--Traffic Exchange persianrank.ir --&gt; &lt;iframe src="http://persianrank.ir/srank.php?usrid=94837" width=0 height=0 style="hidden" frameborder=0 marginheight=0 marginwidth=0 scrolling=no &gt;&lt;/iframe&gt; &lt;!--Traffic Exchange persianrank.ir --&gt;