جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید.
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید.
حدیث اوّل ترجمه:
محمّد بن جعفر قرشى رزّاز کوفى، از دائى خود محمّد بن الحسین بن ابى الخطّاب، از محمّد بن اسماعیل، از صالح بن عقبه، از بشیر دهّان، وى گفت:
محضر مبارک حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرض کردم: بسا زیارت حجّ از من فوت شده پس در روز عرفه به زیارت قبر حضرت امام حسین علیه السّلام مىروم از نظر شما چه طور است؟
حضرت فرمودند:
اى بشیر عمل نیک و پسندیدهاى انجام دادهاى، هر مؤمن که در غیر روز عید به زیارت قبر حسین بن على علیهما السّلام برود در حالى که به حقّ آن حضرت عارف و آگاه باشد خداوند متعال ثواب بیست حجّ و بیست عمره قبول شده و اجر بیست بار جنگ با دشمنان خدا در معیّت نبى مرسل یا امام عادل برایش مىنویسد.
و کسى که در روز عید به زیارت قبر مطهّرش برود حق تعالى ثواب صد حج و صد عمره و صد بار جنگ با دشمنان خدا در رکاب نبى مرسل یا امام عادل براى او منظور مىفرماید.
و کسى که در روز عرفه با عرفان به حق آن حضرت به زیارت قبر مطهّرش برود خداوند منّان ثواب هزار حج و هزار عمره مقبول و هزار بار جنگ نمودن با دشمنان خدا در رکاب نبى مرسل یا امام عادل به او مىدهد.
بشیر مىگوید: محضرش عرض کردم: چگونه این اجر و ثوابها براى من باشد در حالى که موقف را ترک کردهام؟
بشیر مىگوید: پس از ایراد این کلام حضرت نگاهى شبیه شخص غضبناک به من نموده سپس فرمودند:
اى بشیر، هنگامى که مؤمن به زیارت قبر حسین بن على علیهما السّلام در روز عرفه مىرود و در فرات غسل کرده و سپس به طرف آن حضرت متوجّه مىشود خداوند متعال به هر قدمى که وى برمىدارد ثواب یک حج با تمام مناسک و اعمال آن را برایش منظور مىکند.
بشیر مىگوید: بعد از این کلام، سخن دیگرى نمىدانم امام علیه السّلام فرمودند مگر کلمه «و ثواب غزوة» را.
حدیث دوّم ترجمه:
پدرم و على بن الحسین و محمّد بن الحسن رحمة اللَّه علیهم جملگى از سعد ابن عبد اللَّه، از علىّ بن اسماعیل بن عیسى، از محمّد بن عمرو بن سعید زیّات، از داود رقّى، وى گفت:
از حضرت ابو عبد اللَّه و ابو الحسن موسى بن جعفر و ابو الحسن علىّ بن موسى علیهم السّلام شنیدم که مىفرمودند:
کسى که در روز عرفه به زیارت قبر حضرت امام حسین علیه السّلام برود خداوند متعال او را مطمئن القلب مىگرداند.
حدیث سوّم ترجمه:
و از پدرم و على بن الحسین و محمّد بن الحسن رحمة اللَّه علیهم جملگى از سعد، از هیثم بن ابى مسروق نهدى، از على بن اسباط، از برخى اصحاب ما از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، آن حضرت فرمودند:
خداوند تبارک و تعالى عصر روز عرفه ابتداء به زوار قبر مطهّر حضرت امام حسین علیه السّلام نظر مىکند.
راوى مىگوید: محضر مبارکش عرض کردم: قبل از نظر نمودن به اهل موقف (حاجىها)؟ حضرت فرمودند: بلى.
عرض کردم: چرا این طور است؟
حضرت فرمودند: زیرا در بین حاجىها زنازاده وجود داشته ولى در میان زائرین قبر مطهّر آن حضرت ابدا زنازاده نمىباشد.
حدیث چهارم ترجمه:
مترجم مىگوید:
این حدیث با ترجمهاش قبلا در باب شصت و هشت با سند دیگر نقل شد.
حدیث پنجم ترجمه:
پدرم رحمة اللَّه علیه و جماعتى از مشایخ و اساتیدم، از محمّد بن یحیى عطّار، از حمدان بن سلیمان نیشابورى ابى سعید، وى گفت: عبد اللَّه بن محمّد یمانى، از منیع بن حجّاج، از یونس بن یعقوب بن عمّار، از حضرت أبى عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
کسى که در عرفات روز عرفه را درک نکرد ولى آن را کنار قبر مطهّر حضرت امام حسین علیه السّلام درک نماید، عرفه از او فوت نشده است و خداوند متعال ابتداء کسانى را که در کنار قبر آن جناب هستند مورد نظر و التفات قرار داده بعد به اهل عرفات نظر نموده و با ایشان انس مىگیرد.
حدیث ششم ترجمه:
پدرم رحمة اللَّه علیه و على بن الحسین، از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسى، از محمّد بن خالد برقى، از قاسم بن یحیى بن الحسن بن راشد، از جدّش حسن، از یونس بن ظبیان، وى مىگوید:
حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند:
کسى که حضرت امام حسین علیه السّلام را در نیمه شعبان و شب عید فطر و شب عرفه در یک سال زیارت کند خداوند متعال ثواب هزار حجّ و هزار عمره مقبول به وى داده و هزار حاجت از حوائج دنیا و آخرتش را روا مىسازد.
حدیث هفتم ترجمه:
محمّد بن الحسن بن الولید، از محمّد بن الحسن الصفّار، از احمد بن محمّد ابن عیسى، از محمّد بن خالد برقى، از حنان بن سدیر، از پدرش، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
زمانى که روز عرفه فرا برسد خداوند متعال به زوّار قبر حضرت ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام توجّه نموده پس به ایشان مىفرماید:
از ابتداء شروع به عمل نمائید زیرا شما را آمرزیدم سپس با اهل عرفات انس مىگیرد.
حدیث هشتم ترجمه:
محمّد بن جعفر، از محمّد بن الحسین، از کسى که نامش را برده، از عمر بن الحسن العزرمى، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام وى مىگوید: از آن حضرت شنیدم که مىفرمودند:
هنگامى که روز عرفه مىرسد خداوند متعال به زوّار قبر حضرت امام حسین علیه السّلام نظر نموده و مىفرماید: برگردید آنچه از افعال و گناهان گذشته شما است آمرزیدم و از روزى که مراجعت مىکنند تا هفتاد روز هیچ گناهى از ایشان ثبت و ضبط نمىشود.
حدیث نهم ترجمه:
پدرم و جماعتى، از اصحاب و یارانم رحمة اللَّه علیهم، از محمّد بن یحیى و احمد بن ادریس جملگى از عمرکى بن على، از یحیى (یعنى خادم حضرت ابو جعفر ثانى علیه السّلام) از محمّد بن سنان، از بشیر دهان، وى مىگوید:
از حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام (هنگامى که در حیره نزول اجلال فرموده و جماعتى از شیعه محضر مبارکش بودند) گفتارى شنیدم که شرحش چنین است:
حضرت روى مبارکشان را به من نموده و فرمودند:
اى بشیر امسال به حجّ رفتى؟
عرض کردم: فدایت شوم، خیر، ولى در روز عرفه به زیارت قبر حسین بن على علیهما السّلام رفتم.
حضرت فرمودند:
اى بشیر به خدا قسم آنچه از اجر و ثواب براى اصحاب مکّه (حاجىها) در مکّه مىباشد از تو فوت نشده.
عرض کردم: یعنى در این زیارت من اجر و ثواب وقوف به عرفات بوده؟
برایم فرموده خود را تفسیر بفرمائید:
حضرت فرمودند:
اى بشیر وقتى یک نفر از شما کنار فرات غسل نمود و سپس به زیارت قبر حضرت امام حسین علیه السّلام رفت در حالى که به حق آن حضرت عارف و مطّلع باشد البتّه خداوند متعال به هر قدمى که وى از زمین بلند مىکند و سپس آن را بر زمین مىنهد اجر صد حج و صد عمره قبول شده مىدهد و اجر صد جنگ که وى در معیّت نبىّ مرسل با دشمنان خدا و رسول او نموده را برایش منظور مىفرماید.
اى بشیر: بشنو و به کسانى که قلبشان ظرفیّت پذیریش آن را دارد برسان و بگو: کسى که امام حسین علیه السّلام را در روز عرفه زیارت کند مانند کسى است که خدا را در عرش زیارت نموده.
حدیث دهم ترجمه:
محمّد بن عبد المؤمن رحمة اللَّه علیه، از محمّد بن یحیى، از محمّد بن الحسن الصفّار، از احمد بن محمّد الکوفى، از محمّد بن جعفر بن اسماعیل العبدى، از محمّد بن عبد اللَّه بن مهران، از محمّد بن سنان، از یونس بن ظبیان، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام حضرت فرمودند:
کسى که در روز عرفه قبر حضرت حسین بن على علیهما السّلام را زیارت کند خداوند متعال ثواب هزار هزار (یک میلیون) حج که با حضرت قائم علیه السّلام بجاى آورند را براى وى منظور مىفرماید و اجر هزار هزار عمره که با حضرت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم انجام گیرد را به وى داده و همچنین ثواب آزاد نمودن هزار هزار عبد را به او اعطاء کرده و اجر کسى که هزار هزار دو بار اسب را در راه خدا انفاق کرده است را به وى عنایت مىفرماید و حق تعالى از وى به این عبارت نام مىبرد: عبدى الصّدیق آمن بوعدى و فرشتگان در بارهاش چنین تعبیر مىکنند: فلان صدّیق، زکّاه اللَّه من فوق عرشه.
و در زمین کروب نامیده مىشود.
حدیث یازدهم ترجمه:
پدرم رحمة اللَّه علیه، از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسى، از محمّد بن اسماعیل بن بزیع، از صالح بن عقبه، از بشیر دهّان، وى مىگوید:
حضرت جعفر بن محمّد علیهما السّلام فرمودند:
کسى که در روز عرفه قبر مطهّر حضرت حسین بن على علیهما السّلام را زیارت کند در حالى که به حق آن حضرت عارف و مطّلع باشد خداوند ثواب هزار حجّ و هزار عمره و هزار جنگى که در معیّت نبىّ مرسلى انجام داده را برایش مىنویسد.
و کسى که روز اوّل ماه رجب آن جناب را زیارت کند خداوند منّان البته او را مىآمرزد.
حدیث دوازدهم ترجمه:
پدرم رحمة اللَّه علیه، از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن عیسى بن عبید، از محمّد بن سنان، از ابى سعید قمّاط، از بشّار، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
کسى که متمکن و توانا نبوده لذا براى رفتن به حج و انجام حجّة الاسلام مهیّا نباشد باید به زیارت قبر مطهّر حضرت حسین بن على علیهما السّلام برود و روز عرفه را در آنجا باشد، چنین زیارتى از حجة الاسلامش مجزى است.
ناگفته نماند و باید توجّه داشت من نمىگویم این زیارت مطلقا از حجّة الاسلام مجزى است بلکه تنها براى شخص غیر متمکن و معسر اجزاء مىباشد امّا کسى که موسر و متمکن مىباشد:
وى وقتى حجة الاسلام را بجا آورد اگر اراده نمود که حج یا عمره مستحبى انجام دهد و شغل دنیائى یا مانعى دیگر او را از آن باز داشت در صورتى که به زیارت قبر مطهّر حضرت امام حسین علیه السّلام در روز عرفه برود البته خداوند با این زیارت جزاء وى را از اداء حج یا عمره داده بلکه ثواب آن را چندین برابر مىنماید.
راوى مىگوید: محضر مبارکش عرض کردم:
ثواب آن معادل چند حج و چند عمره مىباشد؟
حضرت فرمودند:
قابل شمارش و احصاء نیست.
راوى عرض کرد: آیا ثواب صد حج و صد عمره را به او مىدهند؟
حضرت فرمودند: کیست بتواند ثوابش را احصاء نموده باشد.
راوى مىگوید: عرضه داشتم: آیا ثواب هزار حج و هزار عمره را دارد؟
حضرت فرمودند: بیش از این است، سپس فرمودند:
اگر نعمتهاى بارى تعالى را بشمارید نمىتوانید از عهده احصاء آنها برآئید خداوند متعال واسع بوده و بدون عوض مىبخشاید.
منبع:ابن قولویه، جعفر بن محمد - ذهنى تهرانى، محمد جواد، کامل الزیارات / ترجمه ذهنى تهرانى ص561تا572، 1جلد، انتشارات پیام حق - تهران، چاپ: اول، 1377 ش.
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید.
جهت مشاهده به ادامه مطلب رجوع بفرمایید.
برنامه این هفته ذاکرالزینب سلام الله علیها سید جلال میرعسگری به شرح ذیل می باشد:
1)مراسم هفتگی هیئت خیمة العباس علیه السلام
قزوینِ،نوروزیان،حکمت52،شهرک نیلی،کوچه متانت،حسینیه شهید وارسته
پنج شنبه92/7/18،ساعت20
2)مراسم هفتگی هیئت منتظران ظهور
قزوین،چهار راه نظام وفا،آستام مقدس بی بی حلیمه خاتون سلام الله علیها
حدیث اول:
در کتاب الفردوس آمده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
«لولا على، لم یکن لفاطمة کفو.» [بحارالانوار، ج 43، ص 145، روایت 49.]
- اگر على نبود، براى فاطمه کفو و همتایى نبود.
حدیث دوم:
رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«ان الله اطلع الى الارض اطلاعه، فاختار منها رجلین: احدهما ابوک، و الاخر بعلک.» [بحارالانوار، ج 43، ص 139، از روایت 35.]
- خداوند، عنایت خاص و اشرافى به زمین نمود و دو مرد را برگزید: یکى پدرت، و دیگرى شوهرت.
حدیث سوم:
ابن
عباس مى گوید رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند- تبارک و
تعالى- از بالاى آسمانهاى هفتگانه اش میان من و على بن ابى طالب عقد اخوت
بست،و دخترم را به ازدواج او درآورد. تا اینکه مى فرماید:
«و جعله
لى وصیا و خلیفه، فعلى منی و انا منه، محبه محبی و مبغضه مبغضى، و ان
الملائکه للتقرب الى الله بمحبته.» [بحارالانوار، ج 43، ص 98، روایت 9.]
-
و او را وصى و جانشین من قرار داد، لذا على از من و من از اویم، دوستدار
او دوستدار من، و دشمن او دشمن من است، و ملائکه به وسیله محبت او به خدا
نزدیکى مى جویند.
بیان:
جمله «على منى و انا منه» اشاره به منزلت نورانیت و ولایت این دو بزرگوار است.
حدیث چهارم:
در حدیثى از امام صادق علیه السلام منقول است که: خداوند متعال به رسولش وحى فرمود:
«قل لفاطمه: لا تعصى علیا، فانه ان غضب، غضبت لغضبه.» [بحارالانوار، ج 43، ص 106.]
- به فاطمه بگو: از على نافرمانى مکن، زیرا اگر على غضب کند، من به خاطر خشم و غضب او، خشمگین مى شوم.
حدیث پنجم:
در روایتى آمده است که رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«یا
فاطمه، ان الله اعطانى فى على سبع خصال، هو اول من ینشق عنه القبر معى، و
هو اول من یقف معى على الصراء فیقول للنار: خذى ذا و ذرى ذا، و اول من یکسى
اذا کسیت، و اول من یقف معی على یمین العرش، و اول من یقرع معی باب الجنة،
و اول من یسکن معى علیین، و اول من یشرب معى من الرحیق المختوم (ختامه
مشک، و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون.) [بحارالانوار، ج 43، ص 100، از حدیث
11 و دو آیه ى 25 و 26 سوره ى مطففین مى باشد.]
- اى فاطمه، خداوند على را با من در هفت خصلت همانند قرار داد:
1- او اولین کسى است که با من قبر او شکافته شده و از قبر خارج مى گردد.
2- او اولین کسى است که با من بر صراط مى ایستد و به آتش جهنم مى گوید: این را بگیر و آن را رها کن.
3- او اولین کسى است که بعد از من (لباس کرامت) پوشانده مى شود.
4- او اولین کسى است که با من در طرف راست عرش الهى مى ایستد.
5- او اولین کسى است که با من در بهشت را مى کوبد.
6- او اولین کسى است که با من ساکن علیین (و بالاترین جایگاه بهشت) مى شود.
7-
او اولین کسى است که با من از شراب مهمور مى نوشد، که «مهر آن مشک است، و
رغبت کنندگان باید براى تحصیل آن از همدیگر سبقت گیرند.»
به نقل از سایت مرکز اسلامی انگلیس
پس از مرگ معاویه لعنه الله علیه جمعی از بزرگان کوفه به امام حسین علیه السلام نامه ای به این مضمون نوشتند:
«بسم الله الرحمن الرحیم، از سلیمان بن صرد و مسیّب بن نجبه و رفاعة بن شدّاد و حبیب بن مظاهر و شیعیان مؤمن و مسلمان کوفه به حسین بن على علیه السّلام سلام علیکم: در پیشگاهت خدا را ستایش مىکنیم خدایى که به غیر او الهى نیست، حمد از آن خدایى است که دشمن سلطهگر و معاندت را درهم شکست، دشمنى که همواره علیه این امت شرارت مىکرده، و به آنها نیرنگ مىزده است، فىءشان را غصب مىکرد، و بدون رضایتشان بر آنها حکم مىرانده است، برگزیدگانشان را مىکشت و اشرارشان را باقى مىگذارد و مال خدا را بین جباران و أغنیاءشان دست بدست مىگردانده است، لعنت بر او همانطور که [قوم] ثمود لعن گردید.
ما پیشوایى نداریم، نزد ما بیا تا که شاید خداوند بواسطه شما ما را بر محور حق گرد آورد، نعمان بن بشیر در قصر حکومتى لانه کرده است، [ولى ما] روز جمعه با او نماز نمىگذاریم و براى نماز عید همراهش [از شهر] خارج نمىشویم، اگر بفهمیم شما نزد ما مىآیى او را [از کوفه] بیرون مىکنیم و به شام برمىگردانیم. ان شاء الله و السلام علیک و رحمة الله.»
وقتی که مسلم به سوى کوفه حرکت کرد با اتفاق قیس بن مصهر صیداوى و عمارة بن عبید سلولى و عبد الرحمن بن عبد الله بن کدنى أرحبى وارد کوفه شده و به خانه مختار بن أبى عبید وارد شد. شیعیان نزدش رفت و آمد مىکردهاند، وقتى جمعى از شیعیان نزد او گرد آمدند، نامه حسین علیه السّلام را بر ایشان قرائت نمود و آنها شروع به گریه کردند.عابس بن أبى شبیب شاکرى برخاست، بعد از حمد و ثناى خدا گفت: من از طرف مردم به شما خبر نمىدهم، و نمىدانم در دلشان چه مىگذرد، شما را در مورد آنها فریب نمىدهم، و الله آنچه مىگویم بنایى است که با خود گذاشتهام. بخدا قسم اگر دعوتم کنید اجابت مىکنم و در کنارتان با دشمنان مىجنگم، و همراهتان شمشیر مىزنم تا به لقاء الله برسم، و در این کار جز آنچه خداست را نمىطلبم.حبیب بن مظاهر فقعسى أسدى بلند شد و به او گفت: خدا رحمتت کند، با سخنى کوتاه آنچه در دل داشتى را بیان کردهاى، قسم به خدایى که الهى جز او نیست، من هم همین بنا را با خود گذاشتهام. سعید بن عبد الله حنفى هم همین را گفت.
چون صبح شد حسین علیه السّلام پس از نماز بامداد یاران خویش را براى جنگ بصف کرده ایشان را که سى و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودند ترتیب داد و زهیر بن قین را سمت راست لشکر و حبیب بن مظاهر را در سمت چپ و پرچم جنگ را بدست برادرش عباس سپرد، و خیمه را در پشت سر قرار داده، اطراف آن را که پیش از آن خندق کنده بودند پر از هیزم و چوب نموده آتش زنند از بیم آنکه دشمن از پشت سرشان نیاید.در روز عاشورا نقل شده که حبیب بن مظاهر خطاب به لشگر دشمن گفت:گفت: فرداى قیامت بدترین قوم در نزد خدا آن قومى هستند که در حالى نزد خدا مىروند که فرزندان پیامبرشان [صلّى اللّه علیه و آله و سلّم] و خاندان و أهل بیتش علیهم السّلام و بندگان عابد این شهر را که در سحرگاهان به شبزندهدارى مىپردازند و بسیار خدا را یاد مىکنند، را کشتهاند.در بین خطبه ی امام علیه السلام در روز عاشورا شمر بن ذى الجوشن گفت: هر کس آنچه را که او مىگوید باور کند،معلوم مىشود خدا را با دودلى مىپرستد. «1» در اینجا حبیب بن مظاهر [به شمر] گفت: به خدا قسم به نظر من تو در هفتاد جاى دینت بر لب پرتگاه قرار دارى [در دین تو هفتاد نوع شک و شبهه وجود دارد]، [آى] من گواهى مىدهم شما راست مىگویى و آنچه را که حسین [علیه السّلام] مىگوید نمىفهمى، خداوند بر قلب تو مهر زده است!وقت نماز ظهر که امام تصمیم برنماز جماعت گرفتند حصین بن تمیم گفت: [نمازتان قبول نمىشود!] حبیب بن مظاهر [در پاسخش] فرمود: آیا نماز خاندان رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و سلم پذیرفته نمىشود و نماز تو قبول مىشود، اى الاغ؟! [مسلم بن عوسجه] در آستانه شهادت که هم امام حسین علیه السلام و هم حبیب در کنار او بودند با دستش به حسین [علیه السّلام] اشاره کرد و به حبیب گفت: من شما را به او وصیت مىکنم تا در کنارش کشته شوى [یعنى تا پاى مرگ حسین را رها نکنى.] [حبیب] گفت: به پروردگار کعبه قسم این کار را انجام خواهم داد.وقتى عمر بن سعد نزدیک آمد و تیر انداخت مردم تیراندازى را شروع کردند.
[بعد] یسار، غلام زیاد بن أبى سفیان و سالم، غلام عبید الله بن زیاد، جلو آمدند، گفتند: چه کسى حاضر است مبارزه کند؟ یکى از شما به جنگ با ما بیاید.[ابتدا] حبیب بن مظاهر و بریر بن حضیر، جهیدند، حسین [علیه السّلام] به آنها فرمود:بنشینید.[بعد] عبد الله بن عمیر کلبى برخاست و گفت: أبا عبد الله- خدا رحمتت کند- به من اجازه بده تا به سراغ آن دو بروم.حسین [علیه السّلام] او را فردى بلند قد، با دستهایى نیرومند و چهار شانه یافت لذا فرمود: گمان مىکنم او بسیارى از اقرانش را خواهد کشت! [و رو به او کرده، گفت] اگر مىخواهى برو، لذا عبد الله بن عمیر به سوى آن دو رفت. آنها به [عبد الله] گفتند: تو کیستى؟ [کلبى] نسب خودش را به آن دو نفر گفت.گفتند: ما تو را نمىشناسیم، باید زهیر بن قین یا حبیب بن مظاهر یا بریر بن حضیر [به جنگ] ما بیایند!
وقتی حصین بن تمیم [تمیمى] به طرف [یاران حسین علیه السّلام] حمله کرد، و حبیب بن مظاهر [أسدى] براى جنگ با او بیرون رفت، [ابتدا حبیب] با شمشیر به صورت اسب [حصین] کوفت و اسب یکباره دستهایش را بلند کرد و [حصین] بزمین افتاد. یارانش آمدند او را بلند کردند و نجات دادند.
حبیب [با زبان شعر] گفت:
من حبیبم و پدرم مظاهر است، اسب سوار جنگ و نبرد شعلهورم، شما در عدّه و عدّه فزونترید لیک ما از شما باوفاتر و پایدارتریم. ما بر هانى برتر داشته حقانیتمان آشکارتر است، از شما باتقواتریم و عذرى براى کسى باقى نگذاشتهایم.
و باز [به شعر] مىگفت:
سوگند مىخورم اگر ما به تعداد شما یا نصف شما بودیم، گروه گروه پشت کرده مىگریختند. اى بدترین قوم در حسب و نسب! جنگ سختى کرد، مردى از بنى تمیم که بدیل بن صریم خوانده مىشد، به طرفش حمله کرد و با نیزه به او زد که منجر به زمین افتادنش شد. [حبیب] رفت تا برخیزد که حصین بن تمیم [تمیمى] با شمشیر بر سرش کوبید و [حبیب بار دیگر] به زمین افتاد آنگاه آن مرد تمیمى نزدش رفت و سرش را جدا نمود.کشته شدن [حبیب] حسین [علیه السّلام] را در هم شکست؛ فرمود: جان خود و یارانم را به حساب خدا مى گذارم.
1)ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش.
2)هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2جلد، الهادى - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق.
سید جلال میرعسگری 1392/7/9
وقتى عمر بن سعد [قصد] حمله کرد، حرّ بن یزید به او گفت: خدا سلامتت بدارد! مىخواهى با این مرد بجنگى؟
[عمر] گفت: و الله جنگى که اقلّش این باشد که سرها جدا گردیده، دستها بیفتند! [حرّ] گفت: آیا هیچیک از پیشنهادهایى که [حسین علیه السّلام] عرضه کرده شما را راضى نمىکند؟عمر بن سعد گفت: چرا و الله اگر کار به دست من بود مىپذیرفتم، ولى أمیر تو [عبید الله] نپذیرفت. [بعد از این گفتگو] [حرّ] به گوشهاى از لشکر رفت، مردى از قومش هم با او بود که قرّة بن قیس نام داشت. [حرّ] گفت: اى قرّة! آیا امروز اسبت را آب دادهاى؟ [قرة] گفت: نه، [حرّ] گفت: آیا مىخواهى سیرابش کنى؟ [قرّة] مىگوید: و الله گمان کردم او قصد دارد [از لشکر] دور شود و در جنگ شرکت نکند، ولى نمىخواهد من [این صحنه] را مشاهده کرده و بر علیه او به بالا گزارش بدهم، [من در جواب سؤالش] به او گفتم: [نه] آبش ندادهام، مىروم تا آبش بدهم. در نتیجه از کنار او جدا شدم، ولى بخدا قسم اگر او بمن مىگفت چه قصدى دارد با وى نزد حسین [علیه السّلام] مىرفتم. [حرّ] اندک اندک به حسین [علیه السّلام] نزدیک مىشد. مردى از قوم حرّ که مهاجر بن أوس نام داشت به وى گفت: پسر یزید! چه قصدى دارى؟ آیا مىخواهى حمله بکنى؟ [حرّ] ساکت ماند و حالتى شبیه به تب و لرز بر او عارض شد.[مهاجر] گفت: پسر یزید! و الله حالت تو [آدم] را به شک مىاندازد. بخدا هرگز تو را در جایى با این وضعى که الآن مىبینم مشاهده نکردهام، آیا مىخواهى حمله بکنى؟ اگر به من گفته مىشد شجاعترین مرد أهالى کوفه کیست از شما تجاوز نکرده [دیگرى را معرفى نمىکردم]، حالا این چه حالى است که در شما مىبینم!؟ [حرّ] گفت: به خدا قسم من خودم را بین بهشت و جهنم مخیّر مىبینم! و الله چیزى را بجاى بهشت بر نمىگزینم و لو اینکه قطعهقطعه گردیده و آتش زده شوم! سپس به اسبش لگدى زد و به حسین [علیه السّلام] ملحق شد و به [آن حضرت] گفت: اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم! من همان مصاحبى هستم که مانع از بازگشتتان شدهام و در راه، شما را همراهى کرده زیر نظر گرفتهام و [سرانجام] در این مکان شما را وادار به توقف کردهام. قسم به خدایى که هیچ معبودى غیر از او نیست هرگز گمان نمىکردم این قوم [یعنى سپاه عمر سعد پیشنهادى] را که به آنان ارائه مىدهى رد کرده و بدان ترتیب اثر نخواهند داد. با خودم گفتم: باکى نیست در پارهاى از امور از اینها [سپاه عبید الله] اطاعت مىکنم، تا تصور نکنند من از فرمان آنان سرپیچى کردهام، بعد آنها پیشنهادهایى را که حسین بدانها ارائه مىدهد مىپذیرند.بخدا اگر گمان مىکردم آنها پیشنهادهاى شما را نمىپذیرند چنین کارى را مرتکب نمىشدهام، [در بین راه مانع بازگشت شما نمىشدم و دست از تعقیبتان مىکشیدم و شما را در اینجا وادار به توقف نمىکردم.] اکنون در حالى که به خاطر عمل خویش از درگاه پروردگار آمرزش مىطلبم و مىخواهم با جانم شما را یارى کنم تا پیش رویتان بمیرم، نزد شما آمدهام، آیا این را به عنوان توبهام مىپذیرى؟! [امام علیه السّلام] فرمود: بله، خدا توبهات را بپذیرد و تو را ببخشد، نام تو چیست؟ [حرّ] گفت: من حرّ بن یزید هستم! فرمود: همانگونه که مادرت تو را نامیده تو آزادهاى، به امید خدا در دنیا و آخرت آزاده باشى [از اسب] پائین بیا.
[حرّ] گفت: سوارهام برایتان بهتر از پیادهام مىباشد، ساعتى بر روى اسب با آنها مىجنگم و آخر کار [بالاخره] فرود مىآیم! حسین [علیه السّلام] فرمود: آنچه به نظرت مىرسد انجام بده.
حرّ پس از کسب اجازه از امام علیه السّلام روبروى یاران خودش [یعنى آن هزار نفرى که در لشکر عمر بن سعد تحت فرمانش بودند] رفت و گفت: آى قوم! آیا هیچیک از پیشنهادهایى را که حسین به شما ارائه داده است نمىپذیرید؟ تا خداوند شما را از ابتلاء به جنگ و قتال با او مصون بدارد! [مردم] گفتند: این امیر [ما]، عمر بن سعد است با او صحبت کن.لذا سخنانى شبیه به آنچه سابقاً به عمر بن سعد و یاران تحت فرمانش گفته بود [بار دیگر] به عمر بن سعد گفت.عمر [بن سعد] گفت: من تلاش و کوشش خود را کردهام، اگر راهى براى پذیرش پیشنهاد [حسین] مىیافتم مىدادهام.[حرّ] گفت: آى اهل کوفه! مرگ بر مادران شما! که [حسین] را دعوت کرده ولى وقتى نزدتان آمد او را تسلیم دشمن نمودهاید! گمان مىکردید جانتان را فداى او خواهید کرد! ولى بعد روبرویش ایستادید تا او را بکشید! به جانش چنگ زده گلویش را گرفته، از هر سو او را احاطه کردهاید. نگذاشتید در سرزمین پهناور خدا به جایى برود و با اهل بیتش در أمان بماند، او همچون اسیرى در دستهاى شما قرار گرفته است! نه قادر است نفعى به خود برساند و نه ضررى را از خویش دور کند. او و بچهها و زنان و یارانش را از [آشامیدن] آب فراتى که یهود و مجوس و نصرانى آنرا مىنوشند و خوکها و سگهاى عراق در آن تمرغ «1» مىکنند، منع کردهاید.اینک تشنگى آنها را از پاى در آورده است، بعد از محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلم با ذرّیّهاش چه بدرفتار کردهاید! اگر توبه نکنید و دست از کارى که در این روز و ساعت انجام مىدهید برندارید، خدا به روز تشنگى سیرابتان نخواهد کرد.در این هنگام مردى از آنان به حرّ حمله برد و تیرى به سویش پرتاب کرد [و حرّ سخنانش را قطع کرد آنگاه] نزد حسین علیه السّلام بازگشت و جلوى آن حضرت ایستاد.
حرّ [به میدان] آمد و شروع به رجز خواندن کرد مىگفت: من حرّ مهماننوازم کهاین لشکر انبوه را با شمشیر خواهم زد. [این لشکر را] به دفاع از کسى که در سرزمین منى و خیف بوده [مىکوبم] و به آنان ضربه مىزنم و [در این کار] هیچ گونه ستمى به نظرم نمىرسد.
و همچنین [به شعر] مىگفت: سوگند که من تا آنان را نکشم، کشته نخواهم شد.
[هرگز به آنان پشت نخواهم کرد] امروز زخمى از آنان به پشت من نخواهد رسید. با شمشیرم به آنان ضربهاى برنده خواهم زد، در حالى که نه روى خود را بر مىگردانم و نه خواهم ترسید. [زهیر بن قین همراه حرّ به میدان آمده بود، آن دو] جنگ سختى بپاکردند، وقتى یکى از آن دو حمله مىکرد و درگیرى شدت مىگرفت، دیگرى یورش مىبرد و او را رهایى مىداد. آن دو ساعتى به همین منوال جنگیدند، بعد پیاده نظام [دشمن] بر حرّ بن یزید یورش بردند و حرّ کشته شد. [رحمت خدا بر او باد.]
ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ ص155و156و157و158و171و172، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش.