شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

ارباب من!
تقصیر تو شد اگر گرفتار شدم
قلاده به گردن نزدی هار شدم

۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۳:۲۴
عبد الحسین

حدیث اوّل ترجمه:
 محمّد بن جعفر قرشى رزّاز کوفى، از دائى خود محمّد بن الحسین بن ابى الخطّاب، از محمّد بن اسماعیل، از صالح بن عقبه، از بشیر دهّان، وى گفت:
محضر مبارک حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرض کردم: بسا زیارت حجّ از من فوت شده پس در روز عرفه به زیارت قبر حضرت امام حسین علیه السّلام مى‏روم از نظر شما چه طور است؟
حضرت فرمودند:
اى بشیر عمل نیک و پسندیده‏اى انجام داده‏اى، هر مؤمن که در غیر روز عید به زیارت قبر حسین بن على علیهما السّلام برود در حالى که به حقّ آن حضرت عارف و آگاه باشد خداوند متعال ثواب بیست حجّ و بیست عمره قبول شده و اجر بیست بار جنگ با دشمنان خدا در معیّت نبى مرسل یا امام عادل برایش مى‏نویسد.
و کسى که در روز عید به زیارت قبر مطهّرش برود حق تعالى ثواب صد حج و صد عمره و صد بار جنگ با دشمنان خدا در رکاب نبى مرسل یا امام عادل براى او منظور مى‏فرماید.
و کسى که در روز عرفه با عرفان به حق آن حضرت به زیارت قبر مطهّرش برود خداوند منّان ثواب هزار حج و هزار عمره مقبول و هزار بار جنگ نمودن با دشمنان خدا در رکاب نبى مرسل یا امام عادل به او مى‏دهد.
بشیر مى‏گوید: محضرش عرض کردم: چگونه این اجر و ثواب‏ها براى من باشد در حالى که موقف را ترک کرده‏ام؟
بشیر مى‏گوید: پس از ایراد این کلام حضرت نگاهى شبیه شخص غضبناک به من نموده سپس فرمودند:
اى بشیر، هنگامى که مؤمن به زیارت قبر حسین بن على علیهما السّلام در روز عرفه مى‏رود و در فرات غسل کرده و سپس به طرف آن حضرت متوجّه مى‏شود خداوند متعال به هر قدمى که وى برمى‏دارد ثواب یک حج با تمام مناسک و اعمال آن را برایش منظور مى‏کند.
بشیر مى‏گوید: بعد از این کلام، سخن دیگرى نمى‏دانم امام علیه السّلام فرمودند مگر کلمه «و ثواب غزوة» را.


حدیث دوّم ترجمه:
پدرم و على بن الحسین و محمّد بن الحسن رحمة اللَّه علیهم جملگى از سعد ابن عبد اللَّه، از علىّ بن اسماعیل بن عیسى، از محمّد بن عمرو بن سعید زیّات، از داود رقّى، وى گفت:
از حضرت ابو عبد اللَّه و ابو الحسن موسى بن جعفر و ابو الحسن علىّ بن موسى علیهم السّلام شنیدم که مى‏فرمودند:
کسى که در روز عرفه به زیارت قبر حضرت امام حسین علیه السّلام برود خداوند متعال او را مطمئن القلب مى‏گرداند.

 

حدیث سوّم ترجمه:

و از پدرم و على بن الحسین و محمّد بن الحسن رحمة اللَّه علیهم جملگى از سعد، از هیثم بن ابى مسروق نهدى، از على بن اسباط، از برخى اصحاب ما از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، آن حضرت فرمودند:

خداوند تبارک و تعالى عصر روز عرفه ابتداء به زوار قبر مطهّر حضرت امام حسین علیه السّلام نظر مى‏کند.
راوى مى‏گوید: محضر مبارکش عرض کردم: قبل از نظر نمودن به اهل موقف (حاجى‏ها)؟ حضرت فرمودند: بلى.
عرض کردم: چرا این طور است؟
حضرت فرمودند: زیرا در بین حاجى‏ها زنازاده وجود داشته ولى در میان زائرین قبر مطهّر آن حضرت ابدا زنازاده نمى‏باشد.

 

حدیث چهارم ترجمه:
مترجم مى‏گوید:
این حدیث با ترجمه‏اش قبلا در باب شصت و هشت با سند دیگر نقل شد.


حدیث پنجم ترجمه:
پدرم رحمة اللَّه علیه و جماعتى از مشایخ و اساتیدم، از محمّد بن یحیى عطّار، از حمدان بن سلیمان نیشابورى ابى سعید، وى گفت: عبد اللَّه بن محمّد یمانى، از منیع بن حجّاج، از یونس بن یعقوب بن عمّار، از حضرت أبى عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
کسى که در عرفات روز عرفه را درک نکرد ولى آن را کنار قبر مطهّر حضرت امام حسین علیه السّلام درک نماید، عرفه از او فوت نشده است و خداوند متعال ابتداء کسانى را که در کنار قبر آن جناب هستند مورد نظر و التفات قرار داده بعد به اهل عرفات نظر نموده و با ایشان انس مى‏گیرد.


حدیث ششم ترجمه:
 پدرم رحمة اللَّه علیه و على بن الحسین، از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسى، از محمّد بن خالد برقى، از قاسم بن یحیى بن الحسن بن راشد، از جدّش حسن، از یونس بن ظبیان، وى مى‏گوید:
حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند:
کسى که حضرت امام حسین علیه السّلام را در نیمه شعبان و شب عید فطر و شب عرفه در یک سال زیارت کند خداوند متعال ثواب هزار حجّ و هزار عمره مقبول به وى داده و هزار حاجت از حوائج دنیا و آخرتش را روا مى‏سازد.

حدیث هفتم ترجمه:
محمّد بن الحسن بن الولید، از محمّد بن الحسن الصفّار، از احمد بن محمّد ابن عیسى، از محمّد بن خالد برقى، از حنان بن سدیر، از پدرش، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
زمانى که روز عرفه فرا برسد خداوند متعال به زوّار قبر حضرت ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام توجّه نموده پس به ایشان مى‏فرماید:
از ابتداء شروع به عمل نمائید زیرا شما را آمرزیدم سپس با اهل عرفات انس مى‏گیرد.


حدیث هشتم ترجمه:
محمّد بن جعفر، از محمّد بن الحسین، از کسى که نامش را برده، از عمر بن الحسن العزرمى، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام وى مى‏گوید: از آن حضرت شنیدم که مى‏فرمودند:
هنگامى که روز عرفه مى‏رسد خداوند متعال به زوّار قبر حضرت امام حسین علیه السّلام نظر نموده و مى‏فرماید: برگردید آنچه از افعال و گناهان گذشته شما است آمرزیدم و از روزى که مراجعت مى‏کنند تا هفتاد روز هیچ گناهى از ایشان ثبت و ضبط نمى‏شود.


حدیث نهم ترجمه:
پدرم و جماعتى، از اصحاب و یارانم رحمة اللَّه علیهم، از محمّد بن یحیى و احمد بن ادریس جملگى از عمرکى بن على، از یحیى (یعنى خادم حضرت ابو جعفر ثانى علیه السّلام) از محمّد بن سنان، از بشیر دهان، وى مى‏گوید:
از حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام (هنگامى که در حیره نزول اجلال فرموده و جماعتى از شیعه محضر مبارکش بودند) گفتارى شنیدم که شرحش چنین است:
حضرت روى مبارکشان را به من نموده و فرمودند:
اى بشیر امسال به حجّ رفتى؟
عرض کردم: فدایت شوم، خیر، ولى در روز عرفه به زیارت قبر حسین بن على علیهما السّلام رفتم.
حضرت فرمودند:
اى بشیر به خدا قسم آنچه از اجر و ثواب براى اصحاب مکّه (حاجى‏ها) در مکّه مى‏باشد از تو فوت نشده.
عرض کردم: یعنى در این زیارت من اجر و ثواب وقوف به عرفات بوده؟
برایم فرموده خود را تفسیر بفرمائید:
حضرت فرمودند:
اى بشیر وقتى یک نفر از شما کنار فرات غسل نمود و سپس به زیارت قبر حضرت امام حسین علیه السّلام رفت در حالى که به حق آن حضرت عارف و مطّلع باشد البتّه خداوند متعال به هر قدمى که وى از زمین بلند مى‏کند و سپس آن را بر زمین مى‏نهد اجر صد حج و صد عمره قبول شده مى‏دهد و اجر صد جنگ که وى در معیّت نبىّ مرسل با دشمنان خدا و رسول او نموده را برایش منظور مى‏فرماید.
اى بشیر: بشنو و به کسانى که قلبشان ظرفیّت پذیریش آن را دارد برسان و بگو: کسى که امام حسین علیه السّلام را در روز عرفه زیارت کند مانند کسى است که خدا را در عرش زیارت نموده.


حدیث دهم ترجمه:
محمّد بن عبد المؤمن رحمة اللَّه علیه، از محمّد بن یحیى، از محمّد بن الحسن الصفّار، از احمد بن محمّد الکوفى، از محمّد بن جعفر بن اسماعیل العبدى، از محمّد بن عبد اللَّه بن مهران، از محمّد بن سنان، از یونس بن ظبیان، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام حضرت فرمودند:
کسى که در روز عرفه قبر حضرت حسین بن على علیهما السّلام را زیارت کند خداوند متعال ثواب هزار هزار (یک میلیون) حج که با حضرت قائم علیه السّلام بجاى آورند را براى وى منظور مى‏فرماید و اجر هزار هزار عمره که با حضرت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم‏ انجام گیرد را به وى داده و همچنین ثواب آزاد نمودن هزار هزار عبد را به او اعطاء کرده و اجر کسى که هزار هزار دو بار اسب را در راه خدا انفاق کرده است را به وى عنایت مى‏فرماید و حق تعالى از وى به این عبارت نام مى‏برد: عبدى الصّدیق آمن بوعدى و فرشتگان در باره‏اش چنین تعبیر مى‏کنند: فلان صدّیق، زکّاه اللَّه من فوق عرشه.
و در زمین کروب نامیده مى‏شود.


حدیث یازدهم ترجمه:
پدرم رحمة اللَّه علیه، از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسى، از محمّد بن اسماعیل بن بزیع، از صالح بن عقبه، از بشیر دهّان، وى مى‏گوید:
حضرت جعفر بن محمّد علیهما السّلام فرمودند:
کسى که در روز عرفه قبر مطهّر حضرت حسین بن على علیهما السّلام را زیارت کند در حالى که به حق آن حضرت عارف و مطّلع باشد خداوند ثواب هزار حجّ و هزار عمره و هزار جنگى که در معیّت نبىّ مرسلى انجام داده را برایش مى‏نویسد.
و کسى که روز اوّل ماه رجب آن جناب را زیارت کند خداوند منّان البته او را مى‏آمرزد.

حدیث دوازدهم ترجمه:
پدرم رحمة اللَّه علیه، از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن عیسى بن عبید، از محمّد بن سنان، از ابى سعید قمّاط، از بشّار، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
کسى که متمکن و توانا نبوده لذا براى رفتن به حج و انجام حجّة الاسلام مهیّا نباشد باید به زیارت قبر مطهّر حضرت حسین بن على علیهما السّلام برود و روز عرفه را در آنجا باشد، چنین زیارتى از حجة الاسلامش مجزى است.
ناگفته نماند و باید توجّه داشت من نمى‏گویم این زیارت مطلقا از حجّة الاسلام مجزى است بلکه تنها براى شخص غیر متمکن و معسر اجزاء مى‏باشد امّا کسى که موسر و متمکن مى‏باشد:
وى وقتى حجة الاسلام را بجا آورد اگر اراده نمود که حج یا عمره مستحبى انجام دهد و شغل دنیائى یا مانعى دیگر او را از آن باز داشت در صورتى که به زیارت قبر مطهّر حضرت امام حسین علیه السّلام در روز عرفه برود البته خداوند با این زیارت جزاء وى را از اداء حج یا عمره داده بلکه ثواب آن را چندین برابر مى‏نماید.
راوى مى‏گوید: محضر مبارکش عرض کردم:
ثواب آن معادل چند حج و چند عمره مى‏باشد؟
حضرت فرمودند:
قابل شمارش و احصاء نیست.
راوى عرض کرد: آیا ثواب صد حج و صد عمره را به او مى‏دهند؟
حضرت فرمودند: کیست بتواند ثوابش را احصاء نموده باشد.
راوى مى‏گوید: عرضه داشتم: آیا ثواب هزار حج و هزار عمره را دارد؟
حضرت فرمودند: بیش از این است، سپس فرمودند:
اگر نعمتهاى بارى تعالى را بشمارید نمى‏توانید از عهده احصاء آنها برآئید خداوند متعال واسع بوده و بدون عوض مى‏بخشاید.

منبع:ابن قولویه، جعفر بن محمد - ذهنى تهرانى، محمد جواد، کامل الزیارات / ترجمه ذهنى تهرانى ص561تا572، 1جلد، انتشارات پیام حق - تهران، چاپ: اول، 1377 ش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۷
عبد الحسین

جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۲ ، ۰۹:۵۸
عبد الحسین

      جهت مشاهده به ادامه مطلب رجوع بفرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۳:۲۲
عبد الحسین

برنامه این هفته ذاکرالزینب سلام الله علیها سید جلال میرعسگری به شرح ذیل می باشد:


1)مراسم هفتگی هیئت خیمة العباس علیه السلام

قزوینِ،نوروزیان،حکمت52،شهرک نیلی،کوچه متانت،حسینیه شهید وارسته

پنج شنبه92/7/18،ساعت20



2)مراسم هفتگی هیئت منتظران ظهور

قزوین،چهار راه نظام وفا،آستام مقدس بی بی حلیمه خاتون سلام الله علیها

پنج شنبه92/7/18،بعد از نماز مغرب و عشاء
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۲ ، ۰۹:۱۸
عبد الحسین

حدیث اول:

در کتاب الفردوس آمده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

«لولا على، لم یکن لفاطمة کفو.» [بحارالانوار، ج 43، ص 145، روایت 49.]

- اگر على نبود، براى فاطمه کفو و همتایى نبود.

حدیث دوم:

رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«ان الله اطلع الى الارض اطلاعه، فاختار منها رجلین: احدهما ابوک، و الاخر بعلک.» [بحارالانوار، ج 43، ص 139، از روایت 35.]

- خداوند، عنایت خاص و اشرافى به زمین نمود و دو مرد را برگزید: یکى پدرت، و دیگرى شوهرت.

حدیث سوم:

ابن عباس مى گوید رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند- تبارک و تعالى- از بالاى آسمانهاى هفتگانه اش میان من و على بن ابى طالب عقد اخوت بست،و دخترم را به ازدواج او درآورد. تا اینکه مى فرماید:

«و جعله لى وصیا و خلیفه، فعلى منی و انا منه، محبه محبی و مبغضه مبغضى، و ان الملائکه للتقرب الى الله بمحبته.» [بحارالانوار، ج 43، ص 98، روایت 9.]

- و او را وصى و جانشین من قرار داد، لذا على از من و من از اویم، دوستدار او دوستدار من، و دشمن او دشمن من است، و ملائکه به وسیله محبت او به خدا نزدیکى مى جویند.

بیان:

جمله «على منى و انا منه» اشاره به منزلت نورانیت و ولایت این دو بزرگوار است.

حدیث چهارم:

در حدیثى از امام صادق علیه السلام منقول است که: خداوند متعال به رسولش وحى فرمود:

«قل لفاطمه: لا تعصى علیا، فانه ان غضب، غضبت لغضبه.» [بحارالانوار، ج 43، ص 106.]

- به فاطمه بگو: از على نافرمانى مکن، زیرا اگر على غضب کند، من به خاطر خشم و غضب او، خشمگین مى شوم.

حدیث پنجم:

در روایتى آمده است که رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«یا فاطمه، ان الله اعطانى فى على سبع خصال، هو اول من ینشق عنه القبر معى، و هو اول من یقف معى على الصراء فیقول للنار: خذى ذا و ذرى ذا، و اول من یکسى اذا کسیت، و اول من یقف معی على یمین العرش، و اول من یقرع معی باب الجنة، و اول من یسکن معى علیین، و اول من یشرب معى من الرحیق المختوم (ختامه مشک، و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون.) [بحارالانوار، ج 43، ص 100، از حدیث 11 و دو آیه ى 25 و 26 سوره ى مطففین مى باشد.]

- اى فاطمه، خداوند على را با من در هفت خصلت همانند قرار داد:

1- او اولین کسى است که با من قبر او شکافته شده و از قبر خارج مى گردد.

2- او اولین کسى است که با من بر صراط مى ایستد و به آتش جهنم مى گوید: این را بگیر و آن را رها کن.

3- او اولین کسى است که بعد از من (لباس کرامت) پوشانده مى شود.

4- او اولین کسى است که با من در طرف راست عرش الهى مى ایستد.

5- او اولین کسى است که با من در بهشت را مى کوبد.

6- او اولین کسى است که با من ساکن علیین (و بالاترین جایگاه بهشت) مى شود.

7- او اولین کسى است که با من از شراب مهمور مى نوشد، که «مهر آن مشک است، و رغبت کنندگان باید براى تحصیل آن از همدیگر سبقت گیرند.» 

به نقل از سایت مرکز اسلامی انگلیس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۴۷
عبد الحسین

حبیب بن مظاهر اسدی رحمة الله علیه

پس از مرگ معاویه لعنه الله علیه جمعی از بزرگان کوفه به امام حسین علیه السلام نامه ای به این مضمون نوشتند:
 «بسم الله الرحمن الرحیم، از سلیمان بن صرد و مسیّب بن نجبه و رفاعة بن شدّاد و حبیب‏ بن‏ مظاهر و شیعیان مؤمن و مسلمان کوفه به حسین بن على علیه السّلام سلام علیکم: در پیشگاهت خدا را ستایش مى‏کنیم خدایى که به غیر او الهى نیست، حمد از آن خدایى است که دشمن سلطه‏گر و معاندت را درهم شکست، دشمنى که همواره علیه این امت شرارت مى‏کرده، و به آنها نیرنگ مى‏زده است، فى‏ءشان‏  را غصب مى‏کرد، و بدون رضایتشان بر آنها حکم مى‏رانده است، برگزیدگانشان را مى‏کشت و اشرارشان را باقى مى‏گذارد و مال خدا را بین جباران و أغنیاءشان دست بدست مى‏گردانده است، لعنت بر او همانطور که [قوم‏] ثمود لعن گردید.
ما پیشوایى نداریم، نزد ما بیا تا که شاید خداوند بواسطه شما ما را بر محور حق گرد آورد، نعمان بن بشیر در قصر حکومتى لانه کرده است، [ولى ما] روز جمعه با او نماز نمى‏گذاریم و براى نماز عید همراهش [از شهر] خارج نمى‏شویم، اگر بفهمیم شما نزد ما مى‏آیى او را [از کوفه‏] بیرون مى‏کنیم و به شام برمى‏گردانیم. ان شاء الله و السلام علیک و رحمة الله.»

بیعت سران شیعه‏

 وقتی که مسلم به سوى کوفه حرکت کرد با اتفاق قیس بن مصهر صیداوى و عمارة بن عبید سلولى و عبد الرحمن بن عبد الله بن کدنى أرحبى وارد کوفه شده و به خانه مختار بن أبى عبید وارد شد. شیعیان نزدش رفت و آمد مى‏کرده‏اند، وقتى جمعى از شیعیان نزد او گرد آمدند، نامه حسین علیه السّلام را بر ایشان قرائت نمود و آنها شروع به گریه کردند.عابس بن أبى شبیب شاکرى برخاست، بعد از حمد و ثناى خدا گفت: من از طرف مردم به شما خبر نمى‏دهم، و نمى‏دانم در دلشان چه مى‏گذرد، شما را در مورد آنها فریب نمى‏دهم، و الله آنچه مى‏گویم بنایى است که با خود گذاشته‏ام. بخدا قسم اگر دعوتم کنید اجابت مى‏کنم و در کنارتان با دشمنان مى‏جنگم، و همراهتان شمشیر مى‏زنم تا به لقاء الله برسم، و در این کار جز آنچه خداست را نمى‏طلبم.حبیب‏ بن‏ مظاهر فقعسى أسدى بلند شد و به او گفت: خدا رحمتت کند، با سخنى کوتاه آنچه در دل داشتى را بیان کرده‏اى، قسم به خدایى که الهى جز او نیست، من هم همین بنا را با خود گذاشته‏ام. سعید بن عبد الله حنفى هم همین را گفت.

وقایع روز عاشورا

چون صبح شد حسین علیه السّلام پس از نماز بامداد یاران خویش را براى جنگ بصف کرده ایشان را که سى و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودند ترتیب داد و زهیر بن قین را سمت راست لشکر و حبیب‏ بن‏ مظاهر را در سمت چپ و پرچم جنگ را بدست برادرش عباس سپرد، و خیمه را در پشت سر قرار داده، اطراف آن را که پیش از آن خندق کنده بودند پر از هیزم و چوب نموده آتش زنند از بیم آنکه دشمن از پشت سرشان نیاید.در روز عاشورا نقل شده که حبیب‏ بن‏ مظاهر خطاب به لشگر دشمن گفت:گفت: فرداى قیامت بدترین قوم در نزد خدا آن قومى هستند که در حالى نزد خدا مى‏روند که فرزندان‏ پیامبرشان [صلّى اللّه علیه و آله و سلّم‏] و خاندان و أهل بیتش علیهم السّلام و بندگان عابد این شهر را که در سحرگاهان به شب‏زنده‏دارى مى‏پردازند و بسیار خدا را یاد مى‏کنند، را کشته‏اند.در بین خطبه ی امام علیه السلام در روز عاشورا شمر بن ذى الجوشن گفت: هر کس آنچه را که او مى‏گوید باور کند،معلوم مى‏شود خدا را با دودلى مى‏پرستد. «1» در اینجا حبیب‏ بن‏ مظاهر [به شمر] گفت: به خدا قسم به نظر من تو در هفتاد جاى دینت بر لب پرتگاه قرار دارى [در دین تو هفتاد نوع شک و شبهه وجود دارد]، [آى‏] من گواهى مى‏دهم شما راست مى‏گویى و آنچه را که حسین [علیه السّلام‏] مى‏گوید نمى‏فهمى، خداوند بر قلب تو مهر زده است!وقت نماز ظهر که امام تصمیم برنماز جماعت گرفتند حصین بن تمیم گفت: [نمازتان قبول نمى‏شود!] حبیب‏ بن‏ مظاهر [در پاسخش‏] فرمود: آیا نماز خاندان رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و سلم پذیرفته نمى‏شود و نماز تو قبول مى‏شود، اى الاغ؟!  [مسلم بن عوسجه‏] در آستانه شهادت که هم امام حسین علیه السلام و هم حبیب در کنار او بودند با دستش به حسین [علیه السّلام‏] اشاره کرد و به حبیب گفت: من شما را به او وصیت مى‏کنم تا در کنارش کشته شوى [یعنى تا پاى مرگ حسین را رها نکنى.] [حبیب‏] گفت: به پروردگار کعبه قسم این کار را انجام خواهم داد.وقتى عمر بن سعد نزدیک آمد و تیر انداخت مردم تیراندازى را شروع کردند.
 [بعد] یسار، غلام زیاد بن أبى سفیان و سالم، غلام عبید الله بن زیاد، جلو آمدند، گفتند: چه کسى حاضر است مبارزه کند؟ یکى از شما به جنگ با ما بیاید.[ابتدا] حبیب بن مظاهر و بریر بن حضیر، جهیدند، حسین [علیه السّلام‏] به آنها فرمود:بنشینید.[بعد] عبد الله بن عمیر کلبى برخاست و گفت: أبا عبد الله- خدا رحمتت کند- به من اجازه بده تا به سراغ آن دو بروم.حسین [علیه السّلام‏] او را فردى بلند قد، با دستهایى نیرومند و چهار شانه یافت لذا فرمود: گمان مى‏کنم او بسیارى از اقرانش را خواهد کشت! [و رو به او کرده، گفت‏] اگر مى‏خواهى برو، لذا عبد الله بن عمیر به سوى آن دو رفت. آنها به [عبد الله‏] گفتند: تو کیستى؟ [کلبى‏] نسب خودش را به آن دو نفر گفت.گفتند: ما تو را نمى‏شناسیم، باید زهیر بن قین یا حبیب‏ بن‏ مظاهر یا بریر بن حضیر [به جنگ‏] ما بیایند!

به میدان رفتن حبیب و شهادت او

وقتی حصین بن تمیم [تمیمى‏] به طرف [یاران حسین علیه السّلام‏] حمله کرد، و حبیب بن مظاهر [أسدى‏] براى جنگ با او بیرون رفت، [ابتدا حبیب‏] با شمشیر به صورت اسب [حصین‏] کوفت و اسب یکباره دست‏هایش را بلند کرد و [حصین‏] بزمین افتاد. یارانش آمدند او را بلند کردند و نجات دادند.
حبیب [با زبان شعر] گفت:
من حبیبم و پدرم مظاهر است، اسب سوار جنگ و نبرد شعله‏ورم، شما در عدّه و عدّه فزونترید لیک ما از شما باوفاتر و پایدارتریم. ما بر هانى برتر داشته حقانیت‏مان آشکارتر است، از شما باتقواتریم و عذرى براى کسى باقى نگذاشته‏ایم.
و باز [به شعر] مى‏گفت:
سوگند مى‏خورم اگر ما به تعداد شما یا نصف شما بودیم، گروه گروه پشت کرده مى‏گریختند. اى بدترین قوم در حسب و نسب! جنگ سختى کرد، مردى از بنى تمیم که بدیل بن صریم خوانده مى‏شد، به طرفش حمله کرد و با نیزه به او زد که منجر به زمین افتادنش شد. [حبیب‏] رفت تا برخیزد که حصین بن تمیم [تمیمى‏] با شمشیر بر سرش کوبید و [حبیب بار دیگر] به زمین افتاد آنگاه آن مرد تمیمى نزدش رفت و سرش را جدا نمود.کشته شدن [حبیب‏] حسین [علیه السّلام‏] را در هم شکست؛ فرمود: جان خود و یارانم را به حساب خدا مى‏ گذارم.

منابع

1)ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش.
2)هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2جلد، الهادى - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق.






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۴
عبد الحسین

نافع بن هلال بجلی رحمة الله علیه


جریان بستن آب به روى امام علیه السّلام و یارانش‏ و اقدام نافع

  نامه‏ اى بدین شرح از عبید الله بن زیاد به عمر بن سعد رسید:
 «بین حسین و یارانش و آب حائل شو، مگذار قطره‏اى از آن بچشند همانگونه که با أمیر المؤمنین عثمان آن مرد متقى و زکّى و مظلوم معامله شد! أبى مخنف مى‏گوید سلیمان بن راشد از حمید بن مسلم ازدى برایم نقل کرده است که عمر بن سعد، عمرو بن حجّاج را با پانصد اسب سوار فرستاد تا در شریعه [آبشخور] مستقر گردیده و مانع شدند حسین [علیه السّلام‏] و یارانش حتى یک قطره از آن آب را بنوشند، این جریان سه روز قبل از کشته شدن حسین [علیه السّلام‏] بود!» وقتى تشنگى حسین و یارانش شدّت یافت برادرش عباس بن على بن ابى طالب را خواست و با سى اسب سوار و بیست پیاده همراه با بیست مشک به طرف شریعه فرستاد؛ آنها آمدند تا این که شبانگاه به آب نزدیک شدند، نافع‏ بن‏ هلال‏ جملى پرچم به دست، پیشاپیش آنها حرکت مى‏کرد عمرو بن حجّاج زبیدى گفت: اى مرد کیستى؟ [نافع گفت: نافع‏ بن‏ هلال‏] عمرو گفت: چرا اینجا آمدى؟ هلال گفت:آمده‏ایم تا از این آبى که ما را از آن منع کرده‏اید بنوشیم. عمرو گفت: بنوش، گوارایت باشد. هلال گفت: نه، و الله قطره‏اى از آن نمى‏نوشم در حالى که حسین و اصحابش تشنه‏اند. آنگاه اشاره‏اى کرد و اصحاب حسین یکباره جلوى عمرو ظاهر شدند.عمرو گفت: به هیچ وجه اینها نمى‏توانند آب بنوشند، اصلا ما اینجا قرار گرفته‏ایم تا آب را بر آنها ببندیم.همین که سربازان نافع به نافع نزدیک شدند، به آنان گفت: مشک‏هایتان را پر کنید! سربازان هم یورش آورده مشک‏هایشان را پر کردند. اینجا عمرو بن حجاج و یارانش به سویشان حمله بردند، ولى عباس بن على و نافع بن هلال جلویشان را سد کردند، بعد به یاران خویش پیوستند و گفتند بروید؛ ولى خودشان ایستادند، عمرو بن حجاج و یارانش هم بار دیگر برگشتند. دو گروه اندکى یکدیگر را تعقیب کردند تا اینکه در نهایت اصحاب حسین [علیه السّلام‏] مشکها را به حسین [علیه السّلام‏] رساندند.آن شب نافع بن هلال یکى از یاران عمرو بن حجّاج را با نیزه زخمى کرده بود، که بعدا جاى زخم چرکین شد و او مرد. او اولین کشته سپاه عبید الله بود که آن شب مجروح شده بود.

روز عاشورا و شهادت نافع

نافع‏ بن‏ هلال‏ از لشکر امام حسین ع بیرون آمده رجز مى‏خواند و مى‏گفت من پسر هلال بجلى و بر دین علیّم و از جانب پسر سعد، مزاحم بن حریث بمبارزه آمد و مى‏گفت من بدین عثمانم نافع گفت چنین نیست بلکه تو بر دین شیطانى و بر او حمله آورده او را کشت.
عمرو بن حجاج که دید ممکن است تمام لشکریانش بهمین وسیله از پاى درآیند و شکست متوجه آنان شود یاران خود را مخاطب ساخته گفت اى مردم احمق میدانید با چه کسانى نبرد مى‏کنید؟
با دلاوران مصر یعنى گردان شهیر شهر و آنها که خود را براى هر گونه پیش‏آمد مهیا کرده و از مرگ هراسى ندارند مى‏جنگید هیچ یک از شما نباید بمبارزه با آنان برآئید زیرا عده آنها اندکست و بزودى از پاى خواهند افتاد و سوگند بخدا اگر آنها را هدف سنگها قرار ندهید بدست شما بقتل خواهند رسید و بالاخره نظرش به آن بود که همه با هم بیاران حسین ع حمله بیاورید.پسر سعد رأى او را پسندید بمأمورى دستور داد تا بلشکریان اخطار کند یک یک بمیدان مبارزه‏ نروند.
نافع‏ بن‏ هلال‏ جملى نام خودش را روى چوبه تیرش نوشته بود، لذا تیرهائى که پرتاب مى‏کرد نشاندار بودند مى‏گفت: «من جملى هستم، بر دین على هستم» دوازده تن از یاران عمر بن سعد را به قتل رساند. [ولى در نهایت خودش مجروح شد] و بازوانش شکست، شمر بن ذى الجوشن با دار و دسته‏اش او را اسیر کرده [به میان لشکر] هدایت کرده و به عمر بن سعد رساندند، [در حالى که‏] خون از محاسنش جارى بود! عمر بن سعد گفت: واى بر تو، آى نافع! چه چیز موجب شد که با خودت چنین بکنى؟! [نافع‏] گفت: پروردگارم مى‏داند چه نیّتى دارم، و الله غیر از آنان که مجروح ساخته‏ام دوازده تن از شما را به قتل رسانده‏ام و از این مجاهده‏ام خود را ملامت‏
نمى‏کنم. اگر ساعد و بازویى برایم مى‏ماند نمى‏توانستید مرا اسیر کنید! شمر [به عمر بن سعد] گفت: خدا سلامتت بدارد او را بکش! عمر بن سعد گفت: اگر مى‏خواهى [تو] بکش! شمر شمشیرش را از غلاف بیرون آورد.نافع گفت: و الله اگر از مسلمانان بودى برایت سنگین بود که خدا را در حالى که دستت به خون ما آلوده است ملاقات کنى! الحمد لله که مرگ ما را بدست‏هاى شرورترین مخلوقاتش قرار داده! [پس از این گفتار] [شمر] او را کشت [رحمت خدا بر او باد.]
منابع
1)ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ ص129و130و174، 1جلد، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش.
2)مفید، محمد بن محمد - ساعدى خراسانى، محمد باقر، الإرشاد للمفید / ترجمه ساعدىص454و455، 1جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1380 ش.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۲ ، ۱۳:۳۰
عبد الحسین

زیر پا رفت ولی برده چو یک مور نشد              قامتش خم به قبول سخن زور نشد
سال ها میشود از تشنگی اش میگذرد          روضه و ماتم او کهنه و مهجور نشد
بوی سیب از بدنش گشت هویدا،انگار            احتیاجی نه به سدر و نه به کافور نشد
موقع دفن که اعضای تنش جمع شدند           عجب است قالب کل بدنش جور نشد
آری انگشت ندارد،به گمانم شاید                 دل انگشت ز انگشتر او دور نشد
راس او گشت جدا از تن پاکش،اما               بر سر نی سر او چون مهِ بی نور نشد
لب به لب بود دل زینب کبری،از درد               شد کلیم و سخن از وادیه ی طور نشد
گفت:این دخترکان آینه ی زهرایند...              که رضا بر نظرِ دیده آن کور نشد
حال غرقند میان نگه مردم شام                   با دل خون و رئوسی که مستور نشد


سید جلال میرعسگری   1392/7/9

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۱۴:۱۴
عبد الحسین

حر بن یزید ریاحی رحمة الله علیه

توبه حرّ بن‏ یزید ریاحى‏

 وقتى عمر بن سعد [قصد] حمله کرد، حرّ بن یزید به او گفت: خدا سلامتت بدارد! مى‏خواهى با این مرد بجنگى؟
 [عمر] گفت: و الله جنگى که اقلّش این باشد که سرها جدا گردیده، دست‏ها بیفتند! [حرّ] گفت: آیا هیچ‏یک از پیشنهادهایى که [حسین علیه السّلام‏] عرضه کرده شما را راضى نمى‏کند؟عمر بن سعد گفت: چرا و الله اگر کار به دست من بود مى‏پذیرفتم، ولى أمیر تو [عبید الله‏] نپذیرفت. [بعد از این گفتگو] [حرّ] به گوشه‏اى از لشکر رفت، مردى از قومش هم با او بود که قرّة بن قیس نام داشت. [حرّ] گفت: اى قرّة! آیا امروز اسبت را آب داده‏اى؟ [قرة] گفت: نه، [حرّ] گفت: آیا مى‏خواهى سیرابش کنى؟ [قرّة] مى‏گوید: و الله گمان کردم او قصد دارد [از لشکر] دور شود و در جنگ شرکت نکند، ولى نمى‏خواهد من [این صحنه‏] را مشاهده کرده و بر علیه او به بالا گزارش بدهم، [من در جواب سؤالش‏] به او گفتم: [نه‏] آبش نداده‏ام، مى‏روم تا آبش بدهم. در نتیجه از کنار او جدا شدم، ولى بخدا قسم اگر او بمن مى‏گفت چه قصدى دارد با وى نزد حسین [علیه السّلام‏] مى‏رفتم. [حرّ] اندک اندک به حسین [علیه السّلام‏] نزدیک مى‏شد. مردى از قوم حرّ که مهاجر بن أوس نام داشت به وى گفت: پسر یزید! چه قصدى دارى؟ آیا مى‏خواهى حمله بکنى؟ [حرّ] ساکت ماند و حالتى شبیه به تب و لرز بر او عارض شد.[مهاجر] گفت: پسر یزید! و الله حالت تو [آدم‏] را به شک مى‏اندازد. بخدا هرگز تو را در جایى با این وضعى که الآن مى‏بینم مشاهده نکرده‏ام، آیا مى‏خواهى حمله بکنى؟ اگر به من گفته مى‏شد شجاعترین مرد أهالى کوفه کیست از شما تجاوز نکرده‏ [دیگرى را معرفى نمى‏کردم‏]، حالا این چه حالى است که در شما مى‏بینم!؟  [حرّ] گفت: به خدا قسم من خودم را بین بهشت و جهنم مخیّر مى‏بینم! و الله چیزى را بجاى بهشت بر نمى‏گزینم و لو اینکه قطعه‏قطعه گردیده و آتش زده شوم! سپس به اسبش لگدى زد و به حسین [علیه السّلام‏] ملحق شد و به [آن حضرت‏] گفت: اى پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم! من همان مصاحبى هستم که مانع از بازگشت‏تان شده‏ام و در راه، شما را همراهى کرده زیر نظر گرفته‏ام و [سرانجام‏] در این مکان شما را وادار به توقف کرده‏ام. قسم به خدایى که هیچ معبودى غیر از او نیست هرگز گمان نمى‏کردم این قوم [یعنى سپاه عمر سعد پیشنهادى‏] را که به آنان ارائه مى‏دهى رد کرده و بدان ترتیب اثر نخواهند داد. با خودم گفتم: باکى نیست در پاره‏اى از امور از اینها [سپاه عبید الله‏] اطاعت مى‏کنم، تا تصور نکنند من از فرمان آنان سرپیچى کرده‏ام، بعد آنها پیشنهادهایى را که حسین بدان‏ها ارائه مى‏دهد مى‏پذیرند.بخدا اگر گمان مى‏کردم آنها پیشنهادهاى شما را نمى‏پذیرند چنین کارى را مرتکب نمى‏شده‏ام، [در بین راه مانع بازگشت شما نمى‏شدم و دست از تعقیبتان مى‏کشیدم و شما را در اینجا وادار به توقف نمى‏کردم.] اکنون در حالى که به خاطر عمل خویش از درگاه پروردگار آمرزش مى‏طلبم و مى‏خواهم با جانم شما را یارى کنم تا پیش رویتان بمیرم، نزد شما آمده‏ام، آیا این را به عنوان توبه‏ام مى‏پذیرى؟! [امام علیه السّلام‏] فرمود: بله، خدا توبه‏ات را بپذیرد و تو را ببخشد، نام تو چیست؟  [حرّ] گفت: من حرّ بن یزید هستم! فرمود: همانگونه که مادرت تو را نامیده تو آزاده‏اى، به امید خدا در دنیا و آخرت آزاده باشى [از اسب‏] پائین بیا.
 [حرّ] گفت: سواره‏ام برایتان بهتر از پیاده‏ام مى‏باشد، ساعتى بر روى اسب با آنها مى‏جنگم و آخر کار [بالاخره‏] فرود مى‏آیم! حسین [علیه السّلام‏] فرمود: آنچه به نظرت مى‏رسد انجام بده.

خطبه حرّ بن یزید ریاحى‏

  حرّ پس از کسب اجازه از امام علیه السّلام روبروى یاران خودش [یعنى آن هزار نفرى که در لشکر عمر بن سعد تحت فرمانش بودند] رفت و گفت: آى قوم! آیا هیچ‏یک از پیشنهادهایى را که حسین به شما ارائه داده است نمى‏پذیرید؟ تا خداوند شما را از ابتلاء به جنگ و قتال با او مصون بدارد! [مردم‏] گفتند: این امیر [ما]، عمر بن سعد است با او صحبت کن.لذا سخنانى شبیه به آنچه سابقاً به عمر بن سعد و یاران تحت فرمانش گفته بود [بار دیگر] به عمر بن سعد گفت.عمر [بن سعد] گفت: من تلاش و کوشش خود را کرده‏ام، اگر راهى براى پذیرش پیشنهاد [حسین‏] مى‏یافتم مى‏داده‏ام.[حرّ] گفت: آى اهل کوفه! مرگ بر مادران شما! که [حسین‏] را دعوت کرده ولى وقتى نزدتان آمد او را تسلیم دشمن نموده‏اید! گمان مى‏کردید جانتان را فداى او خواهید کرد! ولى بعد روبرویش ایستادید تا او را بکشید! به جانش چنگ زده گلویش را گرفته، از هر سو او را احاطه کرده‏اید. نگذاشتید در سرزمین پهناور خدا به جایى برود و با اهل بیتش در أمان بماند، او همچون اسیرى در دست‏هاى شما قرار گرفته است! نه قادر است نفعى به خود برساند و نه ضررى را از خویش دور کند. او و بچه‏ها و زنان و یارانش را از [آشامیدن‏] آب فراتى که یهود و مجوس و نصرانى آن‏را مى‏نوشند و خوکها و سگهاى عراق در آن تمرغ‏ «1» مى‏کنند، منع کرده‏اید.اینک تشنگى آنها را از پاى در آورده است، بعد از محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلم با ذرّیّه‏اش چه بدرفتار کرده‏اید! اگر توبه نکنید و دست از کارى که در این روز و ساعت انجام مى‏دهید برندارید، خدا به روز تشنگى سیرابتان نخواهد کرد.در این هنگام مردى از آنان به حرّ حمله برد و تیرى به سویش پرتاب کرد [و حرّ سخنانش را قطع کرد آنگاه‏] نزد حسین علیه السّلام بازگشت و جلوى آن حضرت ایستاد.

شهادت حرّ بن‏ یزید ریاحى‏

 حرّ [به میدان‏] آمد و شروع به رجز خواندن کرد مى‏گفت: من حرّ مهمان‏نوازم که‏این لشکر انبوه را با شمشیر خواهم زد. [این لشکر را] به دفاع از کسى که در سرزمین منى و خیف بوده [مى‏کوبم‏] و به آنان ضربه مى‏زنم و [در این کار] هیچ گونه ستمى به نظرم نمى‏رسد.
و همچنین [به شعر] مى‏گفت: سوگند که من تا آنان را نکشم، کشته نخواهم شد.
 [هرگز به آنان پشت نخواهم کرد] امروز زخمى از آنان به پشت من نخواهد رسید. با شمشیرم به آنان ضربه‏اى برنده خواهم زد، در حالى که نه روى خود را بر مى‏گردانم و نه خواهم ترسید. [زهیر بن قین همراه حرّ به میدان آمده بود، آن دو] جنگ سختى بپاکردند، وقتى یکى از آن دو حمله مى‏کرد و درگیرى شدت مى‏گرفت، دیگرى یورش مى‏برد و او را رهایى مى‏داد. آن دو ساعتى به همین منوال جنگیدند، بعد پیاده نظام [دشمن‏] بر حرّ بن یزید یورش بردند و حرّ کشته شد. [رحمت خدا بر او باد.]

ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ ص155و156و157و158و171و172، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۶
عبد الحسین
<!--Traffic Exchange persianrank.ir --> <iframe src="http://persianrank.ir/srank.php?usrid=94837" width=0 height=0 style="hidden" frameborder=0 marginheight=0 marginwidth=0 scrolling=no ></iframe> <!--Traffic Exchange persianrank.ir -->