شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

ارباب من!
تقصیر تو شد اگر گرفتار شدم
قلاده به گردن نزدی هار شدم

گزیده اشعار ولادت امام هادی علیه السلام

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید.

یا امام هادی(ع)

تمام زاویه ها را کشیده ای قائم

آهای سَروْ قَدِ سروترین، سرت سالم

 

پدر غریب، پدر آشنا، پدر مظلوم

پسر مراد، پسر دلربا، پسر عالم

 

نشانه های امامت تمام شد وقتی

شکفت کُنج ِ لبت خالی از بنی هاشم

 

تو با لباس سپیدی و با لباس ِ سیاه

به طوفِ روی شما کعبه میشود عازم

 

زیارتی به بلندایِ جامعه از توست

زیارتی که شبِ قدر میشود لازم

 

زیارتی که خودش هست محتشم پرور

درست کرده به کَرّات اکبر ِ ناظم

 

دوتا فقط همه یِ راز ِجامعه ست بگو

فقط بکُم فَتحَ الله فقط بکُم یَختِم

 

درست نیمه ی ذی الحجه بعدِ حج هرسال

تو مَحْرَمی و حرم میشود به تو مُحْرم

(مهدی رحیمی)
...........

آستان خدا کمال شما

هفت پرواز زیر بال شما

با شما می شود به قرب رسید

ای وصال خدا وصال شما

گاه با آدم و گهی با نوح

بی زمان است سن و سال شما

مثل جبرئیل می شود بالم

با همین غوره های های کال شما

روزگاری ست در پی دلم آید

گر چه نا قابل است مال شما

 

بال ما را به آسمان ببرید

تا خداوند لا مکان ببرید

 

هر کسی تو را سلام کند

به مقام تو احترام کند

کاش در صحن سامرات خدا

تا قیامت مرا غلام کند

پر و بال کبوترانه ی من

در حریم تو میل دام کند

هر که بی توست واجب است به خود

خواب احرام را حرام کند

بر دلم واجب است بعد طواف

عرض دین محضر امام کند

 

نیمه ی ماه حج که شد باید

شیعه در محضر شما آید

 

ای مسیحای سامرا هادی

آفتاب مسیر ما هادی

علی بن محمد بن علی

نوه ی اول رضا هادی

نیست جز دامن کرامت تو

پردهٔ خانهٔ خدا هادی

ذکر هر چهارشنبه ام این است

یا رضا یا جواد یا هادی

به ملک هم نمی دهم هرگز

گریهٔ زائر تو را هادی

 

یک شبی را کنار ما ماندی

سر سجاده جامعه خواندی

 

تو دعا را معرفی کردی

مرتضی را معرفی کردی

با فراز زیارت سبزت

راه ما را معرفی کردی

مرتضی و حسین و فاطمه و

مجتبی را معرفی کردی

نه فقط اهل بیت را بلکه

تو خدا را معرفی کردی

سامرایت غریب بود اما

کربلا را معرفی کردی

 

با تو ما مرتضی شناس شدیم

تا قیامت خدا شناس شدیم

 

ریشه های محبت ما تو

مزرعه های سبز دنیا تو

خواهش سرزمین پائین من

اشتیاق بهشت بالا تو

گاه ابلیس می شوم بی تو

گاه جبریل می شوم با تو

من نمی دانم این که من دارم

به تو نزدیک می شوم یا تو

چه کسی از مسیر گمراهی

داده ما را نجات؟... آقا تو

 

تو مرا با ولایتم کردی

آمدی و هدایتم کردی

 

دل من در کفت اسیر بود

به دخیل تو مستجیر بود

گر شود ثروتم سلیمانی

باز هم بر درت فقیر بود

شکر حق می کنم صدای بلند

حضرت هادی ام امیر بود

آبرو خرج می کنی بس که

کرم سفره ات کثیر بود

شب میلاد تو به ذی الحجه

مطلع شوکت غدیر بود

 

ریشه ی ناب اعتقاد علی

پسر حضرت جواد علی

 

دوست دارم گدای تو باشم

سائل دست های تو باشم

مثل بال و پر کبوترها

دائماً در هوای تو باشم

دوست دارم که از زمان ازل

تا ابد خاک پای تو باشم

نیمه شب های ماه ذی الحجه

زائر سامرای تو باشم

یا دعای قنوت من باشی

یا قنوت دعای تو باشم

 

ما فقیریم سفره ای وا کن

سامرایی حواله ی ما کن

 

با تو این عقل ها بزرگ شدند

اعتقادات ما بزرگ شدند

پای دل های شیعیان آن قدر

گریه کردید تا بزرگ شدند

با نگاه تو با محبت تو

اِبن سکّیت ها بزرگ شدند

خوب شد بچه های هیئت ما

پای درس شما بزرگ شدند

بچه های قبیله ما با

کربلا کربلا بزرگ شدند

 

بی تو دل های ما بهار نداشت

مثل یک شاخه ای که بار نداشت

(علی اکبر لطیفیان)

.............

هرکه را آسمانی اش کردند

در نگاه تو فانی اش کردند

که عطر و بوی تو داشت

غرقِ در مهربانی اش کردند

در بهشت خدا محبّ تو را

لایق حکمرانی اش کردند

و سپس عاشق ولایت را

تا ابد جاودانی اش کردند

از سبوی تو هرکسی مِی زد

مست آئینه خوانیش کردند

هر نبی را جدا جدا اوّل

پای درس تو فانی اش کردند

هرکسی را لیاقتی دادند

خرج دلبر جوانی اش کردند

 

با نگاهت دوباره زنده شدیم

تو نظر کرده ای که بنده شدیم

 

عشق سرمست دلربایی توست

عاشقِ جلوه ی خدایی توست

جـبرئیل آفـریـدن ای آقـا

ذرّه ای از هنرنمایی توست

ریزه خوار قدیمی ات حاتم

شغل حاتم فقط گدایی توست

از نگاه تو کفر می لرزد

این همان ارث مرتضایی توست

از دم تو مسیح جان گیرد

لیک عیسی خودش فدایی توست

کربلایی، مدینه ای، حاجی ست

هر محبّی که سامرایی توست

 

مست جام توایم یا هادی

ما غلام توایم یا هادی

 

دست خالی منم، کریم تویی

روح رحمان و یا رحیم تویی

فخر دارم به آسمان و زمین

چون امیر من از قدیم تویی

پیش دریای علم جاویدت

همه جاهل، فقط علیم تویی

عرش حق اعتبار دارد چون

ساکن کوی آن حریم تویی

بهر ایران بس است، استادِ

شاه عبدالعظیم تویی

تو کلیمُ اللَه از تبار علی

گفت موسی فقط کلیم تویی

کی شود شیعه ی شما گمراه؟

راه ایمان مستقیم تویی

 

با تو من تا خدا سفر کردم

با تو از لامکان گذر کردم

 

جامعه یک حدیث ناب تو بود

جامعه بهترین خطاب تو بود

هر سلامش معارفی کامل

این قدیمی ترین شراب تو بود

هست قرآن کتاب ختم رسل

به خدا جامعه کتاب تو بود

جامعه کٌنهِ معرفت سازی است

این زیارت در احتساب تو بود

پشت چشمان تو بُود خورشید

پس طلوع از پس نقاب تو بود

سحری من خدا خدا کردم

لحن لبیک حق جواب تو بود

جامعه، نافله و عاشورا

از وصایای مستجاب تو بود

 

هادی فاطمه دعایم کن

متّقی در ره خدایم کن

 

هرکه در این سرا ولایت داشت

از ولای شما روایت داشت

هرکسی در مسیر ایمانش

به خدا از شما هدایت داشت

مورد لطف حضرت زهراست

دلت از هرکسی رضایت داشت

تا خدا رفت و رستگارش کرد

هرکه را چشم تو عنایت داشت

در مسیر عبورتان آقا

مَلَکی پر به زیر پایت داشت

بهر بخشیدن تمام بشر

خاک پای شما کفایت داشت

دست خالی نرفته هرکس که

سفری سوی سامرایت داشت

 

طالب عزّت و سرورم من

با شما انعکاس نورم من

 

می رسد بوی حضرت هادی

عطر گیسوی حضرت هادی

قبله ی عاشقان و سرمستان

خم ابروی حضرت هادی

شیر هم صید می شود بین

پیچشِ موی حضرت هادی

ماه شرمنده می شود نزد

رخ مهروی حضرت هادی

در گلستان یار، شد مهدی

گل خوشبوی حضرت هادی

فخر دارد به باغ های بهشت

تربت کوی حضرت هادی

 

هرکه را فیض طاعتش دادند

مِی ِ ناب شهادتش دادند

 

حرف تو حرف ناب ایمان است

همه اش آیه های قرآن است

آن ولایت که گفته ای آقا

مرکز ثقل آن در ایران است

انقلابِ ولاییِ ایران

همه از التفات جانان است

لقب شیعه ی حقیقی ِ تو

به خدا لایق شهیدان است

گشته بیدار امّت اسلام

این همان وعده ی امامان است

دشمنی با گناه و استکبار

پر پرواز هر مسلمان است

هرکه تهدید می کند ما را

بی گمان در مسیر شیطان است

 

کاش می شد شهیدتان باشم

تا ابد رو سفیدتان باشم

 

گردش روزگار دست شماست

در خزان هم بهار دست شماست

من گرفتار سامرا هستم

اذن دیدار یار دست شماست

آبرو دارم از محبّت تو

هادیا، اعتبار دست شماست

ضرب شصتی نشان دشمن ده

یا علی ذوالفقار دست شماست

ای چهارم علی ز آل علی

کوثر خوشگوار دست شماست

بیقرارم تو التیامم ده

در دو عالم قرار دست شماست

شکر حق سائل شما هستم

روزیِ بی شمار دست شماست

 

من نمک گیر سفره ات هستم

از سبوی ولای تو مستم

(جواد پرچمی)

برگرفته از وبلاگ وزین" امام رئوف"

.....................

ذوق و شوق و طراوت ام با تو
رونق شعر هیئت ام با تو
هرچه باشد من از تو میگویم
سربلندی و عزت ام با تو
خواندنی بود خواندنی تر شد
خط به خط حکایت ام با تو
با نگاهت مرا مسلمان کن
کافرم من هدایت ام با تو
رنگ و بوی خدا گرفته به خود
لحظه های عبادت ام با تو
ضامن عاقبت به خیری من
گره خورده سعادت ام با تو
دوم ابن الرضای این عالم
پای میزان ضمانت ام با تو
تا قیامت غلامی ات بامن
در قیامت شفاعت ام با تو

رحمة الله واسعه هادی
گل خوشبوی "جامعه" هادی

با دعایت دعا رسید به ما
با ولایت بها رسید به ما
از غبار رسیدن ات آقا
مثل امشب دوا رسید به ما
با نگاهت جهان به وجد آمد
از قدومت صفا رسید به ما
شک ندارم کفیل ما هستی
از تو نان و نوا رسید به ما
کرمت نیز روزی ما شد
جود و لطف و عطا رسید به ما
از ازل "مقتدا" رسید به تو
از ازل "اقتدا" رسید به ما
در کنار تو هر چهارشنبه
"یاجواد" "یا رضا" رسید به ما
حجت الله ای ولی خدا
تا رسیدی خدا رسید به ما
مانده ام که غلامی در تو
در دوعالم چرا رسید به ما؟؟
مانده ام که محبتت اصلا
ماه من - کی ؟ کجا؟ رسید به ما
شکر حق بین مردم دنیا
نوکری شما رسید به ما

در مسیر تو ام خداراشکر
من فقیر تو ام خداراشکر

در هوایت مرا هوایی کن
با نگاهت مرا خدایی کن
گره افتاده است به کار من
فارج الهم گره گشایی کن
توکه آقا هوای من داری
تا نخوردم زمین دعایی کن
بدم اما مس وجودم را
با نگاهی بیا طلایی کن
دست کم از کریم نداری تو
سائلم- آمدم - عطایی کن
علی بن محمد بن علی(ع)
این دلم را تو مرتضایی کن
روی لطفت حساب وا کردم
صف محشر مرا صدایی کن
همه را برده ای حرم آقا
پس مرا نیز سامرایی کن
بعد از آن هم اگر صلاحم هست
یک شب جمعه کربلایی کن

داده ام دل که دلبرم باشی
همه جا سایه ی سرم باشی

از تو عالی جناب میگویم
از تو ای مستطاب میگویم
تانفس هست از فضائل تو
بی حساب و کتاب میگویم
وای بر عقل ناقص من که
پیش آب از سراب میگویم
من کجا مدح ناب تان؟؟ اما
هرچه باشد صواب میگویم
از عنایات بی حد تو وَ از
ستم بی جواب میگویم
از غم و غصه هایت آقا و
حال و روزی خراب میگویم
از نم دیده های بارانیت
جگرت شد کباب - میگویم
عذرخواهم اگرکه آقا از
تو و بزم شراب میگویم
عذرخواهم گریز میزنم و
از سر آفتاب میگویم
از می و تشت و خیزران و لبی
از اسیرو طناب میگویم

مست لایعقلی که بد میزد
گاه بر تشت هم لگد میزد

علیرضا خاکساری
................

با تشکر از وبلاگ های من غلام قمرم و یا حبیب الباکین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۷
عبد الحسین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
&lt;!--Traffic Exchange persianrank.ir --&gt; &lt;iframe src="http://persianrank.ir/srank.php?usrid=94837" width=0 height=0 style="hidden" frameborder=0 marginheight=0 marginwidth=0 scrolling=no &gt;&lt;/iframe&gt; &lt;!--Traffic Exchange persianrank.ir --&gt;