شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

ارباب من!
تقصیر تو شد اگر گرفتار شدم
قلاده به گردن نزدی هار شدم

جهت مشاهده ی اشعار به ادامه ی مطلب مراجعه بفرمایید.


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ
 
علی یکتاپرستی بی زوال است

نماد بنده ای نیکو خصال است

بگو با سنی ملعون و منفور

جدایی من و حیدر محال است

**** 

در روز جزا ولوله ای خواهد شد

با ذکر علی هروله ای خواهد شد

ای وای اگر علی غضبناک شود

در عرش خدا زلزله ای خواهد شد

**** 

جز نبی کس قرار حیدر نیست

بی شرف از تبار حیدر نیست

و تو عمروبن عبدود گم شو

زدن بچه کار حیدر نیست

****

کور شو اهل سقیفه که عرب یل  دارد

خوش قد و قامت و رعناست و هیکل دارد

وسط معرکه فریاد زند پیغمبر

اسدالله برو کار تو ایول دارد

****

یا علی حب شما شیره ی ایمان من است

سیره و سنت تو معنی قرآن من است

 من گدایی ز گدایان تو هستم آقا

 خاک نعلین شما سرمه ی چشمان من است

**** 

به دنیا مرا قرص نانی بده

به محشر مرا سایبانی بده

نجف روزی من نشد یاعلی

بیا لااقل جمکرانی بده

علیرضا خاکساری
.................

شکر خدا که نام علی در اذان ماست

ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست

ذکر علی عبادت مختص شیعه است

این اسم اعظم است که ورد زبان ماست

با هر نفس علی شده ذکر لبم مدام

این " یاعلی " همیشه رفیق لبان ماست

از " یاعلی " زبان و دهان خسته کی شود؟؟

اصلا زبان برای همین در دهان ماست

دنیا و آخرت بخدا نیست جز علی

بغض علی جهنم و حًبش جنان ماست

ما را گمان کنم ز علی آفریده اند

عشقش سرشته در گل ما ، بند جان ماست

ما شیعه زاده ایم ، خدا را هزار شکر

این شیعه زادگی شرف خاندان ماست

ما عاشق علی شده ایم و بدون شک

این هم ز پاکدامنی مادران ماست

ما را چکار غیر علی را؟؟ فقط علی

آری علی علی بخدا آب و نان ماست

پیرم که سایه اش همه دم مستدام گفت:

عشق علی همیشه و هرجا نشان ماست

(محمد هاشم مصطفوی)


..........
    یا مظهر العجائب

با عشق علی ستاره بر می گردد

خورشید به یک اشاره بر می گردد

بر مُرده اگر مُحبِ حیدر بدَمد

جانش به تنش دوباره بر می گردد

***

شاید که کمی سوز به آهت بدهند

در دَهر کمی حشمت و جاهت بدهند

اما دگر این امر محال است محال

بی حُبِ علی بهشت راهت بدهند

(سید مجتبی شجاع)
..............
  یا والی الولی

باید که تو را حضرت منان بنویسد

در حد قلم نیست که قرآن بنویسد

هر دست گدایی که به سوی تو دراز است

مفهوم قنوتی است که در بین نماز است

سمت حرم توست دلم باز روانه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا

قدری به من خسته بهایی بده مولا

آن چیست که در حج و طواف است، نشانه است

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است

تکفیر نما عقربه ی قبله نمارا

چون اوست که سمت تو نشان داده خدا را

احمد به خدا غیر علی یار نمی خواست

پیغمبر ما همسفر غار نمی خواست

رفتند به بیراهه و خوردند به بن بست

تا بوده علی بوده و تا هست علی هست

بر اسب سوار است قیامت شده بر پا

دشمن به فرار است ازین حالت مولا

شمشیر کشیده است که لشگر بگشاید

باید برود یک تنه خیبر بگشاید

یا قادر و یا قاهر و یا فاتح و یا هو

این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو

مخصوص علی هست علی شیر خداوند

آن یکه جوانمرد به تعبیر خداوند...

از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد

با خشم علی هرکه در افتاد ور افتاد

احمد زند آیا نفسی غیر علی...؟نه

بالا برود دست کسی غیر علی(ع)...؟نه

من کنت که بر حیدر کرار رسیده است

حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده است

(مجید تال)

...........
    یا مظهر العجایب

مدح علی را گر کسی گوید عبادت می کند
یا بشنود توصیف وی ازحق اطاعت می کند
شد اولین مداح وی خلاق کل ما خلق

در شان وتعریف علی قرآن کفایت می کند

راه علی راه خداست مقصود ذات کبریاست

هر کس دم از حیدر زند کسب شرافت می کند

آنکس که باشد با علی هر دم بگوید یا علی

شمس جمالش را یقین یک شب زیارت می کند

من کیستم من چیستم تا از علی گویم سخن

بر درگه وی قدسیان عرض ارادت می کند

در آیه من ذالذی الای استثنا ء علیست

بر رهروان مکتبش حتما شفاعت می کند

عشق علی در هر دلی باشد صفای زندگیست

در هرطپش دل با علی احساس لذت می کند

مایوس گردد گر کسی از مردم دنیای دون

چون بر علی رو آورد غرق محبت می کند

گر قاری قرآن شدی بی عشق مولا باطل است

فرزند عبدالباسط اینطور روایت می کند

دیدم شبی خواب پدر افسرده بود و خونجگر

با صوت داودی خود قرآن قرائت می کند

گفتم پدر قرآن حق آیا ترا داده نجات

گفتا که قرآن بر همه دلها طبابت می کند

افسوس بی مهر علی ارزش ندارد پیش حق

بی مهر وامضاء اش مگر از من حمایت می کند

ای نازنین فرزند من یک خواهشی دارم ز تو

فرزند لایق از پدر حتما اطاعت می کند

قصد سفر کن بر نجف شاید کنم کسب شرف

هر آیه از قرآن به من رمزو اشارت می کند

گفتم پدر از جان ودل هستم مطیع امر تو

گر از علی دعوت کنم آنشه اجابت می کند

بیدار گشتم تا زخواب شد این دلم پر اضطراب

دیدم دلم را عشق او هر لحظه غارت می کند

رفتم بسوی دلبرم وارد شدم تا برحرم

دیدم که عشقش بر همه دلها حکومت می کند

اشک محبت ریختم با خون دل آمیختم

بنگر که اشک معرفت کسب سعادت می کند

گفتم علی حیدر مدد ای ساقی کوثر مدد

هر سائل در مانده را این در عنایت می کند

در خواب رفتم تا شبی تر کردم از جامش لبی

دیدم تجلی بر دلم نور ولایت میکند

شد جلوه گر نور ولی دل از جمالش منجلی

دیدم لب لعل علی اینگونه صحبت می کند

فرمود ای دانا پسر انجام شد کار پدر

چشمان اشک آلوده ات شرح حکایت می کند

من مشکل بابای تو آسان نمودم غم مخور

اکنون به عشق روی من قرآن تلاوت می کند

تا دید الطاف علی شد شیعه ناب علی

در کسوت روحانیت بر شیعه خدمت می کند

.............
لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار

ذوالفقاری که حق به لب دارد

روح از مشرکان طلب دارد

 ذوالفقاری که برق تا می‌زد

لشکری صف نبسته جا می‌زد

 شکل لا بود و از فنا می‌گفت

با علی بود و از خدا می‌گفت

 تا که در دستهای حیدر بود

صحنه‌ی رزم، روز محشر بود

 تیغ در پنجه‌های حیدر گشت

یک نفر آمد و دو تا برگشت

 تیغش از بس سبک رها شده بود

تن دوان بود و سر جدا شده بود

 تن دوان بود و بی خبر که چه شد؟

در هوا گیج مانده سر که چه شد؟

 تا علی عزم سر زدن کرده

ملک الموت هم کم آورده

 ضربدر بین ضربه‌ها می‌زد

اینچنین سر دو تا دو تا می‌زد

 با هم افتد دو سر، نگو لاف است!

کمترش پیش حیدر اسراف است

 شیر مست است و تیغ در دستش

جام در دست و عشق سر مستش

 شور مولاست این ولی از توست

فاطمه! مستی علی از توست

)قاسم صرافان)

.............
    یا اول مظلوم

غزلیّاتِ قدیمّیِّ شما از اول

عشق بوده ست که با دست خدا از اول

خِشت خشتِ همه را با برکاتِ نفسش

پایِ خاکستر خود کرده بنا از اول

آسمان عطر نفسهای تورا دارد ای

قُوَت بالِ کبوتر شده ها از اول

تاری از معجزه ی سبز توسل بوده ست

بین چشمانِ تو و این دلِ ما از اول

نفسی دلهره و ثانیه ای دلتنگی

کار عاشق همه این بوده چرا از اول

 چون پریشانِ پریشانِ نگاهت شده ایم

یا علی گرد و غبار ِ سر ِ راهت شده ایم

 سر و کار ِ همه عالم  به درت می افتد

آسمان تا به زمین زیر ِ پرت می افتد

هرچه حُسن است کنار ِ حَسَناتت کم روست

مثل ِ پائیز به پایِ هُنَرت می افتد

روزیِ چشم یتیمی که ندارد جز تو

از لبِ کیسه یِ نانِ سحرت می افتد

تا که شمشیر بگیری نَفَس ِ بی جرأت

از شُکوهِ غضبِ شعله ورت می افتد

ظرف یک یا دو سه تا پلک زدن بی تردید

سر ِ دَه ها نفر از دور و برت می افتد

 ای ابَر مَردِ همیشه، نفست طوفانی

اسدالله تویی فاتح ِ هر میدانی

 سویِ چشم پدر و قِصّه ی پیراهن تو

سردی آتش نَمرود و گل و گلشن تو

نغمه ی حنجره یِ بی مثل داوودی

راز ِ پوشیده شده در تپش بودن تو

رَدِ پایت همه جا مثل خدا آمده است

آسمان تا کفِ دریا همه جا قطعاً تو

بی تو تاریکی محض است نیاید نوری

سَحَر ِ خلقتی و آینه ی روشن تو

 آب ها خاک شد و اصل ِ درختان پوسید

سطری از خلقت تو باز به پایان نرسید

 سر ِ این دست، تو خورشیدِ درخشان شده ای

مثل ِ نوری همه جا فََتّ و فراوان شده ای

بهترین دغدغه ی چشم محمد مولا

جانِ پیغمبری و حضرت جانان شده ای

آیه ها پشتِ سر ِ هم به طواف آمده اند

ظهر شد قبله یِ عرفانیِ ایمان شده ای

سر ِ این خاکِ عطش بار ِ پُر از بی تابی

فصل ِ لبریز گل و نغمه ی باران شده ای

«ها علیٌّ بَشَرٌّ کَیفَ بَشَر» را گفتند

یعنی از قدرتِ فهم ِ همه پنهان شده ای

 ماهی کوچک دریایِ توام یا حیدر

صد و ده مرتبه شیدایِ توام یا حیدر

 از ازل سروری و تا به ابد سرداری

تو قضا و قدری،هرچه مُقَدَر داری

تشنگی هایِ مرا دستِ کریمت کافیست

ساقیِ حوض تویی باده و ساغر داری

خضر هم بی مدد لطف شما گمراه است

وای از آن روز که چشم از دلِ من برداری

ما کجا جرأت مستیِ نگاهت وقتی

میثم و قنبر و سلمان و ابوذر داری

طعم غربت نرسد در نمک زندگی ات

تا زمانی که در این خانه تو کوثر داری

 خانه ای گفتم و تا پشتِ دَر ِ خانه دلم

پَر زد و سوخت به یکباره غریبانه دلم

 گفت باید که تو ای حضرت آقا اول

صبر را ترجمه باشی تو به دنیا اول

تو بمان و تو بمان و تو بمان و تو بمان

ای که مظلومیِ تو هست در اینجا اول

دخترم پایِ غمت سینه سپر خواهد کرد

هرچه درد است در آن سینه شود جا اول

هرکه از راه رسد در وسط یک کوچه

تو که نَه فاطمه را میزند اما اول

میروم پشتِ سرم آه شوی آب شوی

بعدِ من میرود از دستِ تو زهرا اول

ربع ِ یک قرن سکوت از لبِ تو میبارد

ای غریبانه ترین گریه یِ شب یا اول

 شخص ِ مُفرد که تو مظلوم ِ دو عالم هستی

پدر ِ فاطمیه، صبح ِ مُحَرَم هستی

(علیرضا لک)

...............

با تشکر از وبلاگ های من غلام قمرم و یا حبیب الباکین
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۳۰
عبد الحسین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
&lt;!--Traffic Exchange persianrank.ir --&gt; &lt;iframe src="http://persianrank.ir/srank.php?usrid=94837" width=0 height=0 style="hidden" frameborder=0 marginheight=0 marginwidth=0 scrolling=no &gt;&lt;/iframe&gt; &lt;!--Traffic Exchange persianrank.ir --&gt;