شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

شور

پایگاه اطلاع رسانی ذاکر الزینب (سلام الله علیها) سید جلال میرعسگری

ارباب من!
تقصیر تو شد اگر گرفتار شدم
قلاده به گردن نزدی هار شدم

جهت مشاهده به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید.

 

ای که چون من هزارها داری

آسمانی پُر از دعا داری

دستهایم دخیلتان هستند

بسکه دستِ گره گشا داری

از گدا هم کریم میسازی

بسکه اعجاز کیمیا داری

من هوای تورا به سر دارم

تو هوای دلِ مرا داری

هرچه بیمار هم بیاید باز

تو برایِ همه دوا داری

دلشکسته کسی به من میگفت:

خوش به حالت امام رضا داری

 

در ِ این خانه را زدم عشق است

کفتر جلدِ مشهدم عشق است

 

آمدی مستجابمان کردی

یک پیاله شرابمان کردی

چقدر خوب شدبرای سفر

یا رضا انتخابمان کردی

 شب به دنبالمان فرستادی

از خجالت که آبمان کردی

سنگ کم قیمت و کمی بودم

واقعاً دُرّ نابمان کردی

این همه خوب دورتان بود و

باز ما را حسابمان کردی

ذره بودیم و هیچ بودیم و

آمدی آفتابمان کردی

 

نور شمس شموس نور شماست

یا رضا ارض طوس طور شماست

 

زلف آشفته ی پریشان را

حالِ این بلبل غزل خوان را

تو ببین و برام خالی کن

حجره ی روبه روی ایوان را

پایتخت رفیع سلطنتَت

بنده کرده دو صد سلیمان را

تا نقاب از رُخت کنار زدی

شیعه کردی تمام ایران را

ناقه ات تا رسید نیشابور

سجده کردند جام سلطان را

مرد سلمانی ِ شما دارد

همه ی رتبه های سلمان را

نجف و کربلای ما کردند

جنت مشهد خراسان را

 

به حرم پر زدم خدا را شکر

زائر مشهدم خدا را شکر

 

ما ندیدیم بام از این بهتر

هیچ جا احترام از این بهتر

آهوی دام ِ آهویت هستم

نیست صیاد و دام از این بهتر

از تهِ دل سلام همسایه

ای سلام اَلْسلام از این بهتر

با جُزامی ، غلام ، همسفره

من ندیدم مرام از این بهتر

برتر از حاکمی ، سلیمانیست

تو بگو که کدام از این بهتر

نوکر خانه ی تو باشم من

که نباشد مقام از این بهتر

 

غیر نوکر شدن چه میخواهم؟

جز کبوتر شدن چه میخواهم؟

 

باز دارم به سر هوای ضریح

دل من تنگ شد برای ضریح

دوست دارم رها شوم از خود

در میان سر و صدای ضریح

چقدر دل شکستگی خوب است

در حریم پر از دعای ضریح

دستهایِ پر از تمنایی

میخورد رویِ حلقه های ضریح

میشود خوبتر خدا را دید

در همان یا رضا رضای ضریح

واجب است به هر عاشق

سجده ی شکر عشق پای ضریح

 

حرم ثامن الحجج رفتم

میلیون مرتبه به حج رفتم

 

اشک با من سرود غم با تو

نوحه ی گریه دار و دَم با تو

گفتن شعر ِ روضه ها با من

جلوه دادن به محتشم با تو

ناله از دل زدن فقط با من

کربلا کردن دلم با تو

گذری کن شبی به روضه ی ما

چشم با این گدا، قدم با تو

دست با من ، به سر زدن با من

زدن ِخیمه و علم با تو

روضه خواندن برای تو با من

گریه های مُحَرمم با تو

 

روضه خواندی تو ای امام غریب

جَدِّ ما تشنه بود یَابنَ شبیب

 

جَدِّ مارا سوارها کشتند

بین گودال بارها کشتند

جَدِّ ما یک نفر ولی اورا

لشگری از هزارها کشتند

اعتبار تمام عالم را

جمع بی اعتبارها کشتند

نعل ها گرد و خاک میکردند

جَدِّ مارا غبارها کشتند

خواهرش را پس از بریدن سر

خنده ی نیزه دارها کشتند

 

وای از داغ عصر ِ روز ِ دهم

وای از ضربه ی دوازدهم

(جواد پرچمی)


,,.............
ای که چون من هزارها داری

آسمانی پُر از دعا داری

دستهایم دخیلتان هستند

بسکه دستِ گره گشا داری

از گدا هم کریم میسازی

بسکه اعجاز کیمیا داری

من هوای تورا به سر دارم

تو هوای دلِ مرا داری

هرچه بیمار هم بیاید باز

تو برایِ همه دوا داری

دلشکسته کسی به من میگفت:

خوش به حالت امام رضا داری

 

در ِ این خانه را زدم عشق است

کفتر جلدِ مشهدم عشق است

 

ما ندیدیم بام از این بهتر

هیچ جا احترام از این بهتر

آهوی دام ِ آهویت هستم

نیست صیاد و دام از این بهتر

از تهِ دل سلام همسایه

ای سلام اَلْسلام از این بهتر

با جُزامی ، غلام ، همسفره

من ندیدم مرام از این بهتر

برتر از حاکمی ، سلیمانیست

تو بگو که کدام از این بهتر

نوکر خانه ی تو باشم من

که نباشد مقام از این بهتر

 

غیر نوکر شدن چه میخواهم؟

جز کبوتر شدن چه میخواهم؟

 

باز دارم به سر هوای ضریح

دل من تنگ شد برای ضریح

دوست دارم رها شوم از خود

در میان سر و صدای ضریح

دستهایِ پر از تمنایی

میخورد رویِ حلقه های ضریح

میشود خوبتر خدا را دید

در همان یا رضا رضای ضریح

واجب است به هر عاشق

سجده ی شکر پیش پای ضریح

 

حرم ثامن الحجج رفتم

میلیون مرتبه به حج رفتم

 

اشک با من سرود غم با تو

نوحه ی گریه دار و دَم با تو

گفتن شعر ِ روضه ها با من

جلوه دادن به محتشم با تو

ناله از دل زدن بُوَد با من

کربلا کردن دلم با تو

گذری کن شبی به روضه ی ما

چشم با این گدا، قدم با تو

دست با من ، به سر زدن با من

زدن ِخیمه و علم با تو

روضه خواندن برای تو با من

گریه های مُحَرمم با تو

 

روضه خواندی تو ای امام غریب

جَدِّ ما تشنه بود یَابنَ شبیب

 

جَدِّ مارا سوارها کشتند

بین گودال بارها کشتند

جَدِّ ما یک نفر ولی اورا

لشگری از هزارها کشتند

نعل ها گرد و خاک میکردند

جَدِّ مارا غبارها کشتند

خواهرش را پس از بریدن سر

خنده ی نیزه دارها کشتند

 

وای از عصر ِ روز ِ دهم

وای از ضربه ی دوازدهم

(جواد پرچمی)

...............
هست از شوق ِچشم دلبر ما

میل پرواز اگر که در سر ِما

نزد گنبد طلای شمسُ شموس

پشت بام پُر از کبوتر ما

چار فصل خدا عنایت او

دائماً سیب سرخ نوبر ما

رشته های عبای سبز رضا

سایه ی آفتاب محشر ما

این که مثل یاس می آید

پاره ای از دلِ پیمبر ما

 

آمده سایه ی سرم باشد

هشتمین نور باورم باشد

 

به پرم رنگِ آسمان داده

میل ِ پرواز بی کران داده

به دلِ کاسه های مستی من

طعم شیرین زعفران داده

در قنوت نماز بارانش

ابرها را تکان تکان داده

با بیان حدیث سلسله اش

راهِ توحید را نشان داده

از گُل ِ گندم بهشتِ  حرم

نان به دستِ تنوریان داده

 

آب و نانی که بین سفره ی ماست

همه از برکت نگاه رضاست

 

تا گشودی پَر ِ دعایت را

بال پرواز تا خدایت را

ابتدا مثل مادرت کردی

وقفِ همسایه ربنایت را

بین ِ پس کوچه های عرش خدا

میتوان دید ردِّ پایت را

تا گدا شرمسارتان نشود

دیده از پشت در عطایت را

 

دل به تو داده ام ، بی دلت هستم

از غلامان دِعبلت هستم

 

با نسیم بهشتِ ایوانت

شده ام راهی خراسانت

پا به ایران گذاشتی و شدند

قوم سلمانِ من مسلمانت

بس که خون ریخت ز چشم صَیادَت

لاله کاری شده بیابانت

شهدِ شیرین ِ زندگیِ من است

نمک سفره های احسانت

شاهی اما نشسته ای دائم

سر ِ یک سفره با غلامانت

 

ای نسیم بهار پُر باران

الدخیل الدخیل یا سلطان

 

تا نگاهی به این گدا کردی

مس ِ قلب مرا طلا کردی

باز نقاره میزنند آری

باز درد مرا دوا کردی

بانی ِخیر گشتی و مارا

راهی شهر کربلا کردی

کُلّ اموال خویش را آقا

نذر خرجیِ روضه ها کردی

سالها گوشه ی حسینیه ات

روضه ی کربلا به پا کردی

 

وسط روضه ی حبیبِ غریب

اینچنین گفته ای به یابن شبیب:

 

همه جا با هوای کرب و بلا

گریه تنها برای کرب و بلا

هر زمان مصیبتی دیدی

گریه کن بر عزای کرب و بلا

گریه کن بر لبی ترک خورده

پابه پای خدای کرب و بلا

تشنه بین دو نهر افتاده

سروَر تشنه های کرب و بلا

جلویِ چشم مادرش کشتند

شرم بر کوفه وای کرب و بلا

 

عرش حق پایمال اعدا شد

پای مرکب به پیکرش وا شد

(محمد شمس)

..................
ساعات طوفان،وقت جزر و مد رسیده

نبضم چه محکم میزند تا صد رسیده

آیا قبولم میکند یا نه؟ولی نه

اصلا چرا این فکرهای بد رسیده

اینجا تمام مهربانی مال آقاست

اینجا مگر بر سینه دست رد رسیده ؟

سوت قطار آمد،کسی در پشت در گفت:

ای جانمی جان اول مشهد رسیده

از کوچه قلبم تا حرم یکباره پر زد

ردّ پرم تا پرچم گنبد رسیده

 

طوفان عشقت شست و شو داده دلم را

چشم رئوفت آبرو داده دلم را

 

دلشوره ای شیرین سر بال و پرم هست

هشت آسمان آیینه در دور و برم هست

باران غم هرگز نمیگیرد سراغم

تا مهربانی های تو روی سرم هست

وقف سر انگشت پر از مهر تو بوده

هرجا اگر نام و نشانی از کرم هست

خوبی تو تا ناکجا تا آن سوی عرش

هر قدر هم بالا و بالا میپرم هست

این بچه آهو های اشکم زنده هستند

تا گوشه های دنج و گرم این حرم هست

داخل نمی آیم،دم باب الجوادم

اینجا برای ما گداها بهترم هست

 

شرط قبول افتادن ایمان،تویی تو

خورشید عالم تاب من ، سلطان تویی تو

 

لبخند تو آغاز احساس سحرها

زیباترین نقاشی تصویر گرها

این قلب ها از بچگی زائر شدن را

دیدند در تاب و تب دوش پدرها

حتما همیشه عذرها را میپذیری

با تو نمی ماند اگر ها و مگرها

اصلا تو اینجا آمدی تا پر بگیرم

تا واشود از بال هامان دردسرها

از دست تو اذن شهادت را گرفتند

طوفانیان جبهه ها،آن باجگرها

روی قدمگاه دلم پا میگذاری

سنگ است اما از تو میگیرد اثرها

 

از خاک نیشابور چشم من گذر کن

خورشید معراج کجاوه،یک نظر کن

 

شاه خراسانی و دنیا زیر پایت

صدها مفاتیح الجنان در یک دعایت

بالا نشین بودی ولی با ما نشستی

رزاق هر سفره،غلامان هم غذایت

غربت کشیدی تا دلی غمگین نماند

هرجور شد ماندی به قربان وفایت

آه ای امام فطر ما بی تو فطیریم

آب و غذامان غصه های بی نهایت

بی تو چه میکردیم اگر اینجا نبودی

بی این همه الطاف بی چون و چرایت        

 

ما چند وقتی میشود باران نداریم

آقا بدون التفاتت جان نداریم

 

از آن زمان که وارد ایران شدی تو

قبله عوض شد،قبله ایران شدی تو

سلمان فرستادیم و زهرا باکرامت

آقاییت را داد و حالا جان شدی تو

مهمان ما هستی ولی ما ریزه خوارت

بر خشکسال دستها باران شدی تو

بی تو تمام آرزوها هرز میرفت

اما رسیدی سبزی گلدان شدی تو

دِعبل سر زخم شما را باز کرده

تا گفته از کرب و بلا گریان شدی تو

 

از جدتان گفت و دلت را غم گرفته

ابن شبیب چشمتان ماتم گرفته

(علی اکبر لطیفیان)

...............
گفتم رضا و کاسه ی دستم فقیر شد

مثل همیشه دست تو دستِ بگیر شد

گفتم رضا و مثل کبوتر دلم پرید

با زائران خسته ی تو هم مسیر شد

با اشتیاق قصد زیارت نمودم و

هر وقت آمدم حرمت زود سیر شد

چیزی نمانده بود که پَر در بیاورم

وقتی که آب و دانه نصیب حقیر شد

رازی ست بین بندگی ما و زلف تو

بنده کسی ست که بر سر زلفت اسیر شد

آهو پَرش که بر پَر ِ عطر شما گرفت

از آن به بعد صاحبِ مُشک و عبیر شد

آری تویی همان که به یک گوشه چشم تو

شیر ِ درون پرده مُبَدَل به شیر شد

آری تویی همان که به ابن شبیب گفت

آری تویی همان که سر ِ روضه پیر شد

ایرانیان طوس کجا؟ کربلا کجا؟

جسم شما کفن ، تن ِ جدت حصیر شد

آقا ز شعر مدح نه هنگام روضه ات

آقا ببخش شاعرتان ناگزیر شد

 

میخواستم امام رضایی کنی مرا

با دست خویش کرب و بلایی کنی مرا

 

گرچه زبان شاعرتان پیر الکنی ست

قافیه های چشم تو دنبال کردنی ست

آقای فضل ، فضل کن و از خودت بگو

لب باز کن که خلقت غنچه شکفتنی ست

از بس دخیل دامنتان گشت دیده ام

حس میکنم دست من امروز دامنی ست

سر میبریم بر قدم نو رسیده ات

جانِ تو ، جانِ ما عوض چشم روشنی ست

هرکس به قدر وسع ِ خودش دعبل شماست

از بس جمال حضرت تو شعر گفتنی ست

هرچند شاهِ کشور مایی ولی عزیز

کی در خیال هموطنان فمر دشمنی ست

کاری بکن که جلد تو و گنبدت شوم

اثبات کن کبوتر اینجا نرفتنی ست

یک در میان فرشته میان صف غذا

آقا غذای حضرتی ات بسکه خوردنی ست

قول شفاعت تو شهادت به این دهد

در خاطر تو زائر این خانه ماندنی ست

 

امشب به من گدا شدن دائمی بده

یک دست کُت وَ پیرُهن خادمی بده

 

یک عده ای کبوتر دور و برت شدند

بعضی غلام حلقه به گوش درت شدند

قیچی و شانه دست گرفتند عده ای

تا عده ای تصدق دور سرت شدند

یک عده دل به موج خَم ِ گیسویت زدند

یک عده دل سپرده پریشان ترت شدند

یک عده ای شهید قدمگاهتان شدند

خونین شدند و لاله صفت پرپرت شدند

آنقدر عشق مادرتان گُر گرفت که

یک عده خادم حرم ِ خواهرت شدند

یک عده بس که با دل تو انس یافتند

تو خواستی که گریه کن مادرت شوند

ایران قدم گذاشتنت شوق آفرید

یک مملکت به خاطر این نوکرت شدند

 

تو پادشاه کشور و ما رعیت تواییم

ما خانوادتاً همه در خدمت تواییم

(سعید توفیقی)

..................
در ازدحام حرم هرکسی به تنهایی

گرفته دست دعا را به سوی آنجایی

که جلوه کرده در آن جلوه ای مسیحایی

همان حریم قشنگی که هست رویایی

خلاصه گشته در آن انتهای زیبایی

 

پر از شمیم بهشت است ازدحام حرم

نشسته اند ملایک به روی بام حرم

گرفته است پر و بالشان به دام حرم

نه اینکه دام تو گسترده ای بنام حرم

که صید عزم تو کرده به شور شیدایی

 

من از سجیه ات آموختم مسلمانی

تویی که عالم دینی و نطق قرآنی

به من نگاه می کنی؟! نگاه یک آنی

شبیه آن نگهی که به سنگ سلمانی

نمودی و همه دیدند چون مسیحایی

 

تو هشتمین نفری که بهار می آری

به زیر سایه خود لاله زار می آری

برای مردم مشهد وقار می آری

به زیر گام خودت کسب و کار می آری

کسی نداشت در عالم چنان تو کارایی

 

تو در هنر نمایی قالیچه های کرمانی

تو در شمیم خوش این گلاب کاشانی

تو زعفران خوش "عطر و دم "خراسانی

تو منشا برکات تمام ایرانی

تو در نهانی و اما همیشه پیدایی

 

فدای کاشی آبی نمای گوهرشاد

فدای زرد طلایی پنجره فولاد

فدای صحن بزرگی که شد شفا آباد

کسی میان حرم ناگهان ندا سرداد

شفا گرفت مریضی به دست آقایی

 

همین که وا‍ژه به روی لبت تبسم کرد

کلیم جلوه نمود و کمی تکلم کرد

سپس به طره ی تو طور را تجسم کرد

و بعد عطر تو طور را پر از ترنم کرد

پیمبری شده ای که نداشت همتایی

 

چندی ست محضرت به زیارت نیامدم

این "من"که در جوار شما بود دم به دم

من طائر شکسته پر شهر مشهدم

در حسرت پریدن بر گرد گنبدم

مرا بخوان و رها کن ز دست تنهایی

 

مرا دوباره بخوان و زشرم آبم کن

به جام باده بیفزا کمی خرابم کن

سپس به آتش عشقی فزون کبابم کن

مرا دعا کن و ققنوس مستجابم کن

مزن مرا به زمین و مکش به رسوایی

(فیاض هوشیار پارسیان)


..................
با تشکر از وبلاگ من غلام قمرم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۵
عبد الحسین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
&lt;!--Traffic Exchange persianrank.ir --&gt; &lt;iframe src="http://persianrank.ir/srank.php?usrid=94837" width=0 height=0 style="hidden" frameborder=0 marginheight=0 marginwidth=0 scrolling=no &gt;&lt;/iframe&gt; &lt;!--Traffic Exchange persianrank.ir --&gt;